پاتریک بت دیوید: اجازه دهید من کمی مخالفت کنم. بیایید این کار را بکنیم.
اعلیحضرت: ما داریم سهم خود را انجام میدهیم، اما نمیتوانیم همه چیز را به تنهایی انجام دهیم. همچنین یک چیز به شما گفتم.
پاتریک بت دیوید: آیا فکر میکنید نجیب بُقیله به این دلیل موفق شد که ایالات متحده به او کمک کرد؟ آیا فکر میکنید مالای به این دلیل موفق شد که ایالات متحده به او کمک کرد؟ آیا فکر میکنید مالای و نجیب بُقیله به این دلیل موفق شدند که ایالات متحده درگیر شد و آنها توانستند کاری انجام دهند؟ خوب. و ماریا کورینا ماچادو که میخواهد ونزوئلاییها را از دیکتاتوری مانند مادورو که جامعه فوقالعادهای را که زیباترین مکان برای مردم با بیشترین نفت در جهان بود، ویران کرده است، آزاد کند. آنها ثروت داشتند. آنجا عالی بود. پس مردم ونزوئلا مردم فوقالعادهای هستند. آیا فکر میکنید آن رژیم تنها با کمک فرو میافتد یا فکر میکنید برخی از این افراد هستند که این تغییر را ایجاد میکنند؟ تنها کارهایی که یک رژیم میتواند انجام دهد محدود است. نیاز است کسی باشد که فقط یک آرمانگرای بیرحم و بدون تعارف باشد، واضح و شفاف که مردم بگویند، من میخواهم بروم و کاری با این سالی که در پیش است بکنم. فکر میکنم این موضوع در چند سال گذشته ضعیف بوده است. و تمام چیزی که میگویم این است که اگر ما از این مصاحبه خارج شویم و شما به من بگویید، میدانید چه؟ این مرد چه فکری کرده است؟ من با این راحت هستم. اگر بگویید این مرد نمیداند چه میگوید، من با این هم راحت هستم. اگر همه این چیزها. اما اگر شما بروید و ناگهان همه چیز بترکد و میدانید، آتشبازی راه بیافتد.
تمام این چیزهایی که میشنویم و این ۳۹٪ که به ۸۳٪ برمیگردد، تنها چیزی که میگویم این است که من در حال ایجاد یک احساس برای یک وضعیت اضطراری هستم تا بدانید که چهار سال دارید. اگر چهار سال نیست، در ۲۰ سال است. و آن ۲۰ سال ممکن است هرگز نیاید. و اگر آن ۲۰ سال هرگز نیاید، ممکن است در طول زندگیتان هرگز نتوانید به ایران برگردید، جایی که بزرگترین خاطرات زندگیتان را با مادرتان، با پدرتان و با خواهر و برادرهایتان دارید، خاطرات پرواز با هواپیما، همه کارهایی که انجام دادید ممکن است هرگز در زندگیتان تکرار نشود اگر فوریت بیشتری وجود نداشته باشد. و من کاملاً با این که ۱۰۰٪ اشتباه میگویم، راحت هستم. من نمیخواهم این کار را انجام دهم. به عنوان مثال، من با اریک پرینس صحبت کردم. نمیدانم آیا میدانید اریک پرینس کیست یا نه. اریک پرینس آنجا بود. و او مؤسس بلکواتر بود، درسته؟ نمیدانم آیا با اریک پرینس آشنا هستید یا نه. یکی از چیزهایی که از او پرسیدم، این بود که گفتم اگر مأموریتی به شما داده شود. فکر نمیکنم این باشد، راب. فکر میکنم باید به دومی بروید. میدانید درباره چه صحبت میکنم. دو کلیپ دارید، باید به دومی بروید. و من از او سؤالی درباره آنچه باید با ایران انجام شود پرسیدم. این جواب او بود. کنجکاوم بدانم شما در مورد این چه خواهید گفت. بفرمایید، راب.
پاتریک بت دیوید: مانند برخی ایدهها. اگر بخواهیم دموکراسی را به ایران برگردانیم، چه انقلابی باشد، چه تغییر رژیم.
اریک پرینس: بیخیال مرد حسابی!
پاتریک بت دیوید: چطور میخواهید همه چیز را انجام دهید؟
اریک پرینس: البته به این موضوع فکر کردهام. فکر میکنید میخواهم جلوی دوربین دربارهاش صحبت کنم؟
پاتریک بت دیوید: سه چیز به من بدهید. یعنی، میدانید، این فقط همین است. اول از همه، ما یک پادکست کوچک داریم. احتمالاً ۱۷ نفر این را تماشا خواهند کرد. خوب، و آن ۱۷ نفر که این را تماشا میکنند، همه ایرانی خواهند بود، فقط برای اینکه بدانید. اما اگر، اگر میدانید که نمیتوانید. آیا در ذهنتان میدانید؟
اریک پرینس: خودت میدانی دقیقاً چه کار خواهم کرد.
پاتریک بت دیوید: میدانید دقیقاً چه کار خواهید کرد؟
اریک پرینس: قطعاً.
پاتریک بت دیوید: چه کسی دیگری میداند؟
اریک پرینس: آهان، بعضی از دوستانم.
پاتریک بت دیوید: خوب، خیلی خوب. چیزی که میخواهم بگویم این است که در...
اریک پرینس: اگر در حین مأموریت به من صدمهای وارد شد.
پاتریک بت دیوید: منظورم این نبود.
اریک پرینس: نه، ببین، از این زاویه نگاه کن. ریگان در سال ۱۹۸۱ به قدرت رسید و در دفتر کارش در کاخ سفید نشست چون ما ۳۵ سال سیاست مهار داشتیم. و او گفت: کافی است. ما میخواهیم به کمونیستها ضربه بزنیم. ما از لحاظ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، از همه جهات به آنها فشار خواهیم آورد. ما مقاومت میکنیم.
پاتریک بت دیوید: آن سخنرانی را به یاد دارم. "پدر کمونیستها را دربیاریم."
اریک پرینس: نه.
پاتریک بت دیوید: میفهمم منظورتان چیست. من با شما همعقیدهام. او پشت درهای بسته این حرف را زد.
اریک پرینس: پادکست من را ببینید. بله، همه پلیسها آنجا بودند، پرینس. و میبینید، جک ویلر را میبینید.
پاتریک بت دیوید: لینک را این پایین بگذارید تا مخاطبان بتوانند آن را پیدا کنند.
اریک پرینس: جک ویلر کسی بود که به خارج رفت و تمام ایدههایی که به دکترین ریگان تبدیل شد را از همه جا جمعآوری کرد تا در برابر شورویها مقاومت کنند. و منظورم این است که او شبیهترین چیز به یک ایندیانا جونز واقعی است. بگذریم. از بحث منحرف نشیم. کاری که آنها کردند این بود که آمریکا با همکاری کلیسای کاتولیک و MI6 در لهستان، تجهیزات ارتباطی را در اختیار کارگران کشتیسازی، جنبش همبستگی، دانشجویان، کشاورزان و کلیسا قرار داد؛ انواع وسایل ارتباطی و این، میدانید، امکان ارتباط برقرار کردن ضروری است. یک کتاب فوقالعاده به نام «کتاب راهنمای دیکتاتور» وجود دارد.
پاتریک بت دیوید: درسته. در واقع کتاب خیلی خوبی است. «کتاب راهنمای دیکتاتور» کتاب خیلی خوبی است. دلیل اینکه این سوال را از او پرسیدم این است که احتمالاً ارتش آمریکا دخالت نخواهد کرد. آنها واقعاً قصد دخالت ندارند.
اعلیحضرت: نیازی نیست که آنها دخالت کنند.
پاتریک بت دیوید: درست است، اما اگر نیازی به دخالت آنها نباشد، و مردم ایران هم فکر کنند رأیشان به هر حال تأثیری ندارد. حضور ۳۹ درصدی. شما باید راه خلاقانهای پیدا کنید تا وارد عمل شوید و کاری خارج از روشهای قبلی انجام دهید، درست است؟ استراتژی شما چگونه خواهد بود بدون حضور ارتش آمریکا؟ وقتی از او پرسیدم، او یک پیمانکار نظامی خصوصی است. او برای افراد زیادی کار کرده است. فکر میکنم یکی از بزرگترین قراردادهایی که او گرفت، قراردادی ۶۰۰ میلیون دلاری با سازمان CIA بود. اگر اشتباه نکنم، او یکی از منفورترین افراد در آمریکا بود. درست است. آیا شما تا به حال به چیزی شبیه این، یعنی پیمانکاران نظامی خصوصی، فکر کردهاید؟
اعلیحضرت: ببینید، اجازه بدهید به نکتهای که قبلاً اشاره کردید برگردم. یکی از دلایلی که من در بین ایرانیها، از جمله نسل Z، اینقدر محبوبیت، احترام و حمایت دارم این است که من به مدت ۴۴ سال مسیر خود را ادامه دادهام. وقتی که برای اولین بار در قاهره پیام خود را به ایران ارسال کردم، در آن زمان، دولت کارتر فشار آورد تا پخش ماهوارهای قطع شود تا مردم در ایران نتوانند پیام من را بشنوند. ببینید؟ من هرگز برای رسیدن به آزادی خودمان به هیچ حمایتی از خارج وابسته نبودم. در واقع، به هممیهنانم گفتهام که نباید به هیچکس غیر از خودمان وابسته باشیم. اما موفقیت ما بسیار آسانتر خواهد بود اگر حمایت جهان خارج را داشته باشیم. این مسئله همه چیز را تغییر میدهد. ببینید، اگر نلسون ماندلا زنده بود، میتوانست این را به شما بگوید. لخ والسا، واسلاو هاول میتوانستند بگویند که چقدر شرایط متفاوت بود چون آنها در واقع حمایت داشتند. چه زمانی افرادی مانند ساخاروف، یا مخالفان در شوروی، در سیبری، امیدشان را از دست دادند؟ صحبت از رونالد ریگان است که روزی روسیه را یک امپراتوری شیطانی نامید. بله، من دو بار گفتهام که چگونه غرب در جنگ جهانی دوم پیروز شد و به نازیها پایان داد چون شما روزولت را در واشنگتن و وینستون چرچیل را در لندن داشتید. و سپس رونالد ریگان در واشنگتن بود و مارگارت تاچر در لندن.