درباره سکولاریسم (بخش دوم)
نویسنده: داریوش افشار
2023-12-13
از آنجائیکه "این جهانی" بودن یک جامعه میتواند مورد یورش دین مدارها قرار بگیرد، میبایستی لزومأ از آن صیانت شود. یکی از راههای صیانت از یک جامعه "این جهانی"، که گزینش خود را بر مبنای برقراری یک چنین نظمی قرار داده است، متوسل شدن آن به قانون برای پیشبرد و نگاهداری از آن در پهنای اجتماعی است. به باور نگارنده، قانون، شرط لازم صیانت از "این جهانی" بودن یک اجتماع محسوب میشود، اما بتنهایی کافی نیست. آموزش و پرورش وسیع از دوران کودکی بعلاوه دامن زدن به بحثها و گفتگوهای وسیع از طریق رسانه ها؛ یعنی، یک فرآیند آموزشی وسیع کارشناسانه و پیگیر در سطح اجتماع، به اضافه وجود نهادهای غیر دولتی انسان مدار که نیروی کافی برای اِعمال نظارت و برقراری توازن بر سیاستهای یک حکومت را دارند نیز لازم است، تا بتواند با نهادینه کردن "این جهان گرائی"، اکثریت ممکن مردمان را بعنوان تنها پشتوانه پایدار خود داشته باشد. حکومتی که بنیاد خود را بر یک چنین مبنایی قرار دهد، یک حکومت "این جهانی" (سکولار) شناخته میشود. اما برای اینکه یک چنین حاکمیت "این جهانی" پایدار بماند، لزومأ میبایستی که خود آن حکومت هم مردمی، یعنی مردم سالار باشد. برقراری یک حکومت مردم سالار، یا دستکم، حکومتی که با اراده اکثریت آحاد یک ملت بر پا شده باشد، قوانینی خواهد داشت که اکثریت آحاد اجتماع آنرا از آن خود دانسته و "این جهانی" بودن را متعلق بخود خواهند دانست.
پیشتر اشاره شد که "این جهانی" بودن یک پدیدۀ انسانی و مربوط به انسان مداری (و نه مربوط به ماورای طبیعت) است. انسانها حق دارند که باورمندی دینی داشته باشند یا نداشته باشند. بنابر این، یک حکومت "این جهانی" خود را درگیر اِعمال پیشبرد هیچگونه باورمندی دینی (یعنی مربوط به باورمندی به وجود خدا و یا یک نیروی ماورای طبیعت) و یا نا باور بودن به هر نوع دین نمیکند. اما، یکچنین حکومتی، حق افراد برای داشتن هرگونه دین و یا نداشتن هیچگونه دین را قانونی میشمارد و استفاده از ابزار این جهانی در رابطه با باورمندیهای دینی (مانند رفتن و عبادت در کنیسه، کلیسا، مسجد، نماز خواندن، عبادت، روزه گرفتن، و...) را از نوع امورات شخصی و مربوط بخود آنها میداند. از آنجائیکه اینگونه امورات مربوط به دیدگاههای شخصی میشوند، در نتیجه، هرگونه تشویق مادّی یا معنوی در این امور، یا تقبل مخارج استفاده از اینچنین ابزار نیز به خود آنها واگذار شده و حکومت، هیچگونه مداخله و یا شرکتی، با و یا بدون واسطه دولت، در فراهم آوردن آنها نمیکند. ساختن و برپائی مدارس دینی، کنیسه، کلیسا، مسجد، نگهداری از اماکن "مقدس"، تدریس تعلیمات دینی در مدارس دولتی، و غیره، همگی بر عهده کسانی خواهد بود که خواستار پیشبرد و استفاده های شخصی از اینگونه ابزار هستند.
برای آنکه این جهانی بودن را با باورمندی های دینی و غیر دینی مقایسه کرده باشیم، شاید بیمورد نباشد تا بطور خلاصه به "تئیسم" (Theism)، "آتئیسم" (Atheism)، "آگنوستیزیسم" (Agnosticism) و دین (Religion) هم بپردازیم. در نظر داشته باشیم که پرداختن ریشه ای تر به این نکات بحث و زمان بسیار طولانی و قابل توجه بخود را نیاز دارد که خارج از حوصله این نوشتار است.
ریشه واژۀ "تئیسم"، از واژۀ یونانی “Theos” به معنی "خدا" گرفته شده و "رالف کادوورث" (Ralf Cudworth)، فیلسوف انگلیسی، از این واژه برای اولین بار در قرن 17 میلادی استفاده کرد.
"کادوورث" در کتاب خود، "سامانه عقلانی واقعی در باره تمامی عالم وجود" مینویسد:
"بنابراین، ما باید در قدم بعدی نشان دهیم که این تفکر در مورد خدا چیست، یا آن چه چیزی است، که آنهایی که وجودش را بطور قطع تصدیق میکنند "تئیست"، و آنهائیکه منکر آن هستند "آتئیست" نامیده میشوند؛......آنان که کاملأ و بطور مطلق تئیست نامیده میشوند، تصدیق میکنند که یک هستی و یا یک ذهن، که دارای یک درک کاملأ آگاهانه میباشد و فقط خودش از ازلیت وجود داشته است، مسبب و بانی همه چیزهای دیگر بوده است؛ و در مقابل، آنهائیکه سرمنشأ اولیه همه چیز را ناشی از مادّه، که بدون احساس است، میدانند و منکر وجود یک درک آگاهانه که از ازلیت وجود داشته و هیچ چیز دیگری آنرا نساخته، هستند، بدرستی میبایست "آتئیست" نامیده شوند".
(The True Intellectual System of The Universe, Gould & Newman, 1837, Orig. 1678)
[برگردان بفارسی، توسط نگارنده]
بزبان دیگر، "تئیسم" یعنی باورمند بودن به وجود نیرویی (چه بصورت یک موجود و یا فقط یک ذهن) که همیشه وجود داشته و در ضمن هیچوقت هم ساخته نشده و این نیرو، هر چه که در تمامی عالم هستی وجود دارد را ساخته است؛ یعنی خدا یا خالق جهان هستی. مترادف واژه "تئیسم" در زبان فارسی میتواند "دین مداری" باشد. "آتئیسم"، درست در مقابل این بینش قرار دارد و سرمنشأ همه چیز را از مادّه میداند؛ یعنی به وجود هیچ نیرویی که همیشه و همواره از ازلیت وجود داشته و هیچ چیز دیگری هم آنرا نساخته باور ندارد. مترادف "آتئیسم" در زبان فارسی میتواند "دین نا باوری" باشد.
واژه "آگنوستیزیسم" از واژه یونانی "آگنوستوس" ( ágnōstos ) به معنی "نا شناخته" گرفته شده و برای اولین بار توسط پروفسور "توماس هنری هاکسلی" (Thomas Henry Huxley)، دانشمند انگلیسی در علوم طبیعی، در خلال یکی از گردهمائی های "انجمن علوم متافیزیکی"، در سال 1876 بیان شد. "هاکسلی" به این باور داشت که ادعای داشتن آگاهی کامل از وجود یک خالق (تئیسم) و یا نبود آن (آتئیسم) نمیتواند یک امر پذیرفتنی باشد. وی "آگنوستیزیسم" را نه یک باورمندی (ایدئولوژی)، بلکه یک روش در مسیر شناخت هر چه بیشتر و بهتر عالم هستی قلمداد میکرد و یکی از طرفداران سرسخت نظریه تکامل، و فلسفه گزینش طبیعی در طبیعت، توسط "چارلز داروین" بود. دلیل استفاده "هاکسلی" از واژه "آگنوستیسیزم"، و در نتیجه "آگنوستیک" دانستن خود، آن بود که وی با افراد بسیاری برخورد میکرد که آنها همواره ادعای داشتن اِشراف و آگاهی کامل در مورد موضوعات مطروحه بین یکدیگر را داشتند؛ این در حالی بود که "هاکسلی" در مورد خود اینگونه فکر نمیکرد. "هاکسلی" در سال 1889 در کتاب خود "آگنوستیزیسم" مینویسد:
"آگنوستیزیسم یک کیش و یا عقیده نیست، بلکه یک روش است که بن مایه آن در کاربرد شدید یک اصل واحد نهفته است... این اصل، یقینأ بیان موضوعات مربوط به عقل و خرد است که نتیجه گیری هایی را که قابل اثبات و یا اثبات شدنی نباشند را مطلق نمی انگارد."[برگردان بفارسی، توسط نگارنده]
مترادف فارسی "آگنوستیزیسم" میتواند "شناخت گرایی" باشد.
با آنکه نگارنده شخصأ ارائه یک تعریف مشترک و مشخصی را از سوی محققان دینی پیدا نکرده، اما با رجوع به تارنمای "دایره المعارف طهور" (http://www.tahoordanesh.com/page.php?pid=9397) تعریف دین از نظر علمای اسلامی بدینگونه است:
"واژه «دین» در لغتبه معانى گوناگونى از جمله; جزا، اطاعت، قهر و غلبه، عادت، انقیاد، خضوع، پیروى و مانند آنها آمده است. در قرآن كریم نیز آیاتى وجود دارد كه از آنها، معناى جزا، شریعت و قانون، طاعت و بندگى استنباط مىشود. همین موارد استعمال واژه «دین» در قرآن مىتواند به عنوان راهى براى شناسایى و به دست آوردن تعریف دین از دیدگاه اسلام و دانشمندان اسلامی شمرده شود. با این دقت، در خواهیم یافت كه «دین عبارت است از اطاعت، گرایش، فرمانبردارى و تسلیم در برابر حقیقت» كه در این صورت، با معانى لغوى نیز سازگارى بسیارى وجود خواهد داشت".
علامه طباطبایی در "تفسیر المیزان" مینویسد:
"دین روش مخصوصى است در زندگى كه صلاح دنیا را به طورى كه موافق كمال اخروى و حیات دایمى حقیقى باشد تامین مىنماید. پس در شریعتباید قانونهایى وجود داشته باشد كه روش زندگانى را به اندازه احتیاج، روشن سازد." (تفسیر المیزان جلد 2، صفحه 182)
تعریف دین در فرهنگ دهخدا اینطور آمده:
"دین و دیان از آرامی وارد زبان عربی شده . (حاشیه ٔ برهان، چ معین، بنقل از یشتها، جلد 2، صفحات 159-166، روز شماری، صفحات 55-57 و دائرة المعارف اسلام ). علماء فقه اللغه ٔ اسلامی برای دین معانی مختلفی ذکر کرده اند که اساس کلیه آنها در سه معنی خلاصه میشود. الف : از اصل آرامی عبری بمعنای حساب که به استعاره از آن اخذ شده؛ ب : عربی خالص و معنای آن عادت یا «استعمال » است که هر دو از یک اصلند؛ ج : کلمه ای است فارسی بمعنای دیانت و کلمه دین بمعنای دیانت در زبان عرب دوره جاهلی مستعمل بوده و «عادت » یا استعمال از این ریشه است (از دایرة المعارف اسلامی ). مجموعه عقاید موروث مقبول درباب روابط انسان بامبداء وجود وی و التزام بر سلوک و رفتار بر مقتضای آن عقاید. دین قطع نظر از چگونگی منشاء آن امری است که جنبه اجتماعی آن مسلم است و اگرچه فرضیه کسانی که دین را منشاء جمیع تحولات تاریخ و مبداء تمام حوادث عالم میشمرده اند، امروز لااقل کاملاً، مقبول و مسلم نیست لیکن تأثیر و نفوذ عوامل دین در حوادث تاریخ محقق است . تحقیق درباره دین و ماهیت و احوال آن موضوع علم ادیان و ملل و نحل است که امروز شعب و فنون مهم دارد از آنجمله است علم الادیان تطبیقی اما این موضوع از جهت روانشناسی ، جامعه شناسی ، مردم شناسی ، باستانشناسی و اخلاق نیز مورد بحث اهل نظر هست و از جهت تاریخ ، ادیان را به ادیان موجود و ادیان گذشته و همچنین ادیان الهی و ادیان غیرالهی میتوان تقسیم کرد. مقصود از ادیان الهی ، دینهایی هستند که بنای آنها بر اعتقاد به یگانگی خداست و آن را ادیان آسمانی نیز گویند. احکام این ادیان بوسیله پیامبران از جانب خدا به خلق ابلاغ میشود. اساس این ادیان تسلیم است و دین اسلام از جمله ادیان الهی یا آسمانی و به امر حق است . مسلمانان دین را عبارت از مجموعه قواعد و اصولی میدانندکه انسان را به پروردگار نزدیک میکند. در تداول و استعمال عامه در بعضی موارد ملت و مذهب در ردیف دین بکار میرود. اما در حقیقت در میان آنها تفاوتی است . در قرآن از ملت ابراهیم به حنیف تعبیر رفته است که دین حنیف و دین فطرت خوانده شده است و گاهی دین در مجموعه دین و مذهب بکار رفته است ."
برگرفته شده از : 2- D. Voas and a. D. Crocket, “Religion in Britain: Neither Believing nor Belonging”, Socialogy, 39 (2005) 3- Irish Council of Churches, Dr. R. D. Stevens