مشروطیت و ترفندهای تازه مشروعه خواهان

مردم ایران پادشاهی مشروطه را می‌شناسند، نقاط قدرت و ضعف آنان را می‌دانند، و از آنجا که ۷۳ سال با آن زندگی کرده‌اند، خود را در برابر یک چشم‌انداز مرموز نمی‌بینند

«اکثریت ایرانیان جمهوری می‌خواهند، اما اصرار گروهی کوچک از پهلوی‌گرایان برای قرار دادن مشروطه به‌جای مشروعه مانع ائتلاف‌سازی برای دوران گذار است.»

آنچه ذکر شد هسته مرکزی تحلیلی است که یک شبکه خبری اسرائیلی منتشر کرده است. تحلیلگر شبکه می‌افزاید: «عدم آمادگی مشروطه‌خواهان برای ادامه همکاری با اردوگاه اپوزیسیون دموکراتیک مانع پیدایش اپوزیسیون متحد و نیرومند برای به چالش کشیدن جمهوری اسلامی است.»

او سپس ادعا می‌کند که جمهوری‌خواهان ایرانی رهبران خود را شناخته‌اند و در این زمینه نام سه بانو و یک آقا از اعضای منشور جرج تاون را ذکر می‌کند و می‌افزاید: «شواهدی هست که همه آنان درعین‌حال خواستار یک نظام فدرال هستند.»

نظرات مذکور را می‌توان مشتی از خرواری از تناقضات، ادعاهای بی‌پایه و کینه‌ورزی‌ها علیه هواداران پادشاهی مشروطه دانست.

اگر اکثریت ایرانیان جمهوری‌خواه‌اند، چگونه ممکن است که یک «اقلیت کوچک» سد راه پیروزی آنان بشود؟ از این گذشته مگر نظام کنونی در تهران یک جمهوری نیست؟ اگر فکر می‌کنید که جمهوری نیست، چرا به‌جای حمله به «گروهی کوچک» از مشروطه‌خواهان نمی‌گویید که تعریف و الگوی شما از جمهوری چیست و چرا جمهوری موردنظرتان گزینه‌ای است بهتر برای ایران. در جهان امروز انواع و اقسام نظام‌ها خود را جمهوری می‌خوانند – از کره شمالی گرفته تا اسرائیل.

این در حالی است که پادشاهی مشروطه یک الگوی صددرصد ایرانی است- یعنی قبایی است دوخته به تن ملت ایران نه یک جامه عاریتی.

دوستان اسرائیلی ما هم‌چنین باید بگویند چرا سه بانو و یک آقایی که به‌عنوان رهبران جمهوری‌خواهان ایران یاد شده‌اند هرگز نگفته‌اند که جمهوری‌خواه‌اند یا نظام فدرال را توصیه می‌کنند. آنان ممکن است مخالف پادشاهی مشروطه و هوادار طرح برنارآنری لوی، فیلسوف فرانسوی، برای استقرار نظام فدرالی در ایران باشند، اما هرگز این وابستگی را اعلام نکرده‌اند. از این گذشته آنان در برنامه جرج تاون در کنار «رضا پهلوی» قرار گرفتند، درحالی‌که می‌دانستند ایشان نماینده همان «گروه کوچک» است که جلو پیروزی «اردوگاه دموکراتیک» را گرفته است.

چرا آنان، همان‌طور که ما بارها التماس کرده‌ایم، پرچم واقعی خود را برنمی‌افرازند؟ چرا حزب تشکیل نمی‌دهند؟ چرا گزینه خود را در کنار دیگر گزینه‌ها عرضه نمی‌کنند؟ اعلامیه درباره حقوق بشر، دموکراسی، پلورالیسم، سکولاریسم، لائیسیته و دیگر مفاهیم عاریتی کافی نیست. مردم ایران پادشاهی مشروطه را می‌شناسند، نقاط قدرت و ضعف آنان را می‌دانند، و از آنجا که ۷۳ سال با آن زندگی کرده‌اند، خود را در برابر یک چشم‌انداز مرموز نمی‌بینند. بنابراین، کسانی که مخالف پادشاهی مشروطه هستند باید به‌جای حمله به آن، گزینه خود را ترسیم و تبلیغ کنند.

منفی‌بازی در سیاست هرگز به موفقیت واقعی نمی‌انجامد و آنچه لازم است پیامی است مثبت. بیایید بگویید: آنچه ما عرضه می‌کنیم بهتر از پادشاهی مشروطه است به این دلایل.

مواضع پرتناقض تحلیلگر شبکه اسرائیلی به دیگران نیز سرایت کرده است. بی‌بی‌سی فارسی نیز در مقاله‌ای که ۱۶ دسامبر منتشر شد، از «گروهی کوچک که ظاهرا سلطنت‌طلب هستند می‌گوید» که ظاهرا مانع از آن شدند که نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل امسال، در مقام رهبر جنبش آزادی‌خواهانه ایران قرار بگیرد.

نویسنده بی‌بی‌سی سپس سلطنت‌طلبان را یک درجه تنزل می‌دهد و آنان را «هواداران خانواده پهلوی» می‌خواند و کمی بعد، با یک درجه تنزل دیگر به‌عنوان «هواداران رضا پهلوی فرزند آخرین شاه ایران» معرفی می‌کند. کینه و عنادی که تحلیلگر شبکه اسرائیلی و نویسنده بی‌بی‌سی علیه پادشاهی مشروطه نشان می‌دهند مانع از آن است که ارزیابی درستی از آن به دست آورند.

آنان از عبارت «پادشاهی مشروطه» مانند جن از بسم‌الله می‌ترسند، زیرا آن عبارت یادآور نزدیک به دو قرن اندیشه‌ورزی، قانونمندی و تحول و توسعه است. تقلیل «پادشاهی مشروطه» به «سلطنت» نشانه ناآگاهی از فرهنگ، تاریخ و ارزش‌های نهضت مشروطیت است. پادشاهی یکی از نهادهای مشروطیت است و سلطنت یعنی حراست از سرزمین و تمکین اجرای قوانین یکی از اجزاء پادشاهی است نه تمامی آن. تا آنجا که من می‌دانم، امروز در ایران هواداران پادشاهی مشروطه داریم، اما سلطنت‌طلب نداریم.

در ادوار پایانی خلافت عباسی، با پیدایش دودمان‌های حکومتی ایرانی در بخش‌هایی از سرزمین نیاکانی‌مان، مسئله رابطه میان خلیفه بغداد و حاکمان محلی، مثلا طاهریان در خراسان، یا صفاریان در سیستان مطرح شد. راه‌حلی که شکل گرفت این بود که خلیفه حق سلطه را به حکام محلی واگذارد. سلطه مرحله سوم از تشکیل یک دولت است -پس از تصرف و غلبه و پیش از دو مرحله بعدی یعنی حکومت و دولت. بدین ترتیب، سلطان کسی بود که در یک بخش خاص از خلافت وظیفه حفظ و حراست، یعنی تسلط بر آن را بر عهده داشت، درحالی‌که خطبه‌ها به نام خلیفه خوانده می‌شد و سکه‌ها به نام او ضرب می‌شد. به‌عبارت‌دیگر، سلطنت بخشی از وظایف و اختیارات پادشاه را در برمی‌گیرد.

پادشاهی ایرانی ابرنهادی است مهم‌تر از سلطنت. پادشاه ایران علاوه بر وظیفه تسلط وظایف دیگری نیز دارد. او شاقول جامعه، الگوی اخلاقی، پرستار و پاسدار دین و فرهنگ و داور دیگر نهادهایی است که مجموعا دولت ایران را تشکیل می‌دهند. شاه ایران، با آنکه حتی پس از پایان خلافت، مدت‌ها «سلطان» خوانده می‌شد، در سپهری بس گسترده‌تر از سلطنت صاحب نقش بود. درهرحال، از دوران صفویه به بعد عنوان تاریخی ایرانی-یعنی شاه- جای عنوان موقت سلطان را گرفت.

امروز، هیچ‌یک از هواداران پادشاهی مشروطه نمی‌خواهند شاه را به مقام سلطان تنزل دهند و درنتیجه سلطنت‌طلب نیستند.

تفاوت میان سلطان و ملک (یعنی شاه به عربی) در دیگر کشورهای اسلامی مطرح بوده و هست. مراکش تا زمانی که تحت‌الحمایه فرانسه بود، پادشاه خود را سلطان می‌خواند، زیرا بخش اعظم وظایف و اختیارات شاه در انحصار دولت استعمارگر بود. پس از استقلال، سلطان مراکش لقب «ملک» را برگزید، زیرا می‌توانست یک شاه کامل باشد.

در عمان امروز، هنوز لقب سلطان به کار می‌رود، زیرا او دست‌کم به‌ظاهر، مشروعیت خود را مدیون فرقه اباضیه (سفیدپوشان) است.

نویسنده بی‌‌بی‌سی از کجا و چگونه فهمیده است که هواداران پادشاهی مشروطه یک «گروه کوچک» هستند؟ او از کجا می‌داند که محمدرضا شاه «آخرین پادشاه ایران» خواهد بود؟ چرا او حاضر نیست رضا پهلوی را، لااقل، والاحضرت بخواند؟ این کینه‌توزی از کجا می‌آید؟ از این مهم‌تر، آیا او که احتمالا به زبان انگلیسی آشناست، فرق بین مونارکیست Monarchist (پادشاهی‌خواه) و رویالیست (سلطنت‌طلب) را می‌داند.

یک مبلغ نظام مشروعه در مقاله‌ای در فارس نیوز سپاه پاسداران از جهت دیگری به هواداران مشروطه حمله می‌برد. او مدعی است که اسلام «برای جلوگیری از نظام‌های پادشاهی» شکل گرفت. جالب این است که نویسنده محترم، که قاعدتا باید شیعه اثنی عشری باشد، درعین‌حال معتقد است که خداوند تمامی کائنات را برای اهل‌بیت آفرید و تنها اعقاب علی (ع) حق حکومت، خلافت، امارت، سلطنت و امامت بر کل بشریت را دارند.

نویسنده خمینی‌گرا ظاهرا با نظرات فقیهان کلاسیک آشنا نیست –جلال‌الدين السيوطی، فقیه برجسته مصر در سده ۱۵ میلادی در «تفسیر الجلالین» مدعی است که اسلام یک دین مدنی است که در آن عالم دینی حکومت نمی کند و نوع حاکم در اسلام ملکیت (پادشاهی) است. قرآن فقط از ملکیت به‌عنوان نظام حکومتی سخن می‌گوید. سیدنا ابوبکر در مفهوم قرآنی، ملک بود. ملک کسی است که مالک امر است و احکام او برای همه مسلمانان امر است.

سرانجام، بپردازیم به ترفندی دیگر برای حمله به پادشاهی مشروطه: معرفی آن به‌عنوان یک نظام بسته و غیرقابل تغییر و تحول.

این ترفند در یکی از تلویزیون‌های یوتیوبی به شکل زیر عرضه شد: «بحث امکان تغییر نظام ایران بر اساس قانون مشروطه و تبدیل حکومت پادشاهی به جمهوری با التفات به اینکه در متن قانون اساسی در اصول ۴۵، ۴۷، ۴۸، ۲۸، ۲۷، ۱۶، ۱۵، ۳۵، ۳۶، ۲۹، ۲۰ و در قسم‌نامه نمایندگان (مجلس) متمم دو بند منسوخ و صراحت اصل ۷ که اساس این قانون کلاً و جزئاً تعطیل‌بردار نیست و در تمامی این اصول اشاره به نام پادشاه ایرانی شده است –اصولی از این قانون که بشود از آن امکان همه‌پرسی تغییر سلطنت ایران به جمهوری مستفاد بشود را به آگاهی ملت برسانید.»

برگرفته شده از :