پاتریک بت دیوید: اما اینجا که من این دادهها را بررسی میکنم. وقتی به یک رهبر، یک صدا، کسی که بتواند مردم را جمع کند و برای انجام کارها انگیزه دهد نگاه میکنم، آنها الان کسی را ندارند.
اعلیحضرت: و من به شما میگویم، چون این ذهنیت آنجا وجود دارد. و اینکه مردم میدانستند. چرا که آنها از اصطلاح «انتخاب بین بد و بدتر» استفاده میکردند. خب، این که واقعاً یک انتخاب نیست. اما اگر مجبور به آن باشید، باید به آن تن بدهید. اما چیزی که در آخرین آمارها نشان داده میشود، من آن را به عنوان از دست دادن امید یا ناامیدی نمیخوانم، برخلاف شما.
منظورم این است که این به عنوان نشانهای از مردود دانستن است که دیگر رژیم نمیتواند مشروعیت خود را با گفتن اینکه "به نرخ مشارکت ایرانیها در انتخابات نگاه کنید" ادعا کند. این برداشت ماست. شاید موافق نباشیم، اما این خوانش ماست.
چرا؟ چون مردم از این بازی خسته شدهاند. مردم گفتند، میدانی چیست؟ این رژیم قرار نیست خودش را اصلاح کند. و دلیلی که من باید بر این نکته اصرار کنم پاتریک، این است که این یک عنصر کلیدی است برای اینکه رهبران جهان و دولتهای خارجی پویایی و تغییر الگو در داخل ایران را درک کنند.
چون در تمام این مدت، فراموش نکنیم، چه اروپاییها و چه حتی برخی از افراد در آمریکا که به ایران نگاه میکردند، همیشه مسأله این بود که، میدانید، عناصری هستند که معتدلتر یا اصلاحطلبتر هستند. شاید بتوانیم با آنها گفتوگو کنیم. و تمام اینها به عنوان بخشی از آن رویکرد تغییر رفتار امتحان شد که شاید بتوانیم با آنهایی که کمتر تندرو یا بنیادگرا هستند، به تفاهم بهتری برسیم. اما در نهایت، وقتی به رفتار رژیم نگاه میکنیم، صرف نظر از اینکه چه کسی در رأس است، رویکرد، اساساً یکی و همان بود.
بنابراین، فرقی نمیکند خامنهای از کلاه خود چه کسی را بیرون بکشد و بگوید این رئیس جمهور بعدی است. همینطور با رئیسی و دیگران تا به نفر فعلی. چرا؟ چون این انتخاب مردم نیست. این رژیم است که تصمیم میگیرد چه کسی را از صندوق رأی بیرون بیاورد. که این کاملاً به سُخرهگرفتن هرگونه فرایند انتخاباتی است. به همین دلیل است که رأیها باید در کشورهایی که به اصول انتخابات آزاد و منصفانه احترام میگذارند، شمارش شوند. آمریکا هم شامل میشود. البته مردم باید در انتخابات آزاد و منصفانه شرکت کنند، اما چرا مردم باید در سیستمی شرکت کنند که حتی به آراء آنها احترام گذاشته نمیشود و به مردم فرصت واقعی برای انتخاب نامزدهای خود را نمیدهد؟
پاتریک بت دیوید: ولی انگار از امید دست کشیدهای. چون برای من، اگر به آن فکر کنم، من همین تازگی ماریا کورینا ماچادو را داشتم که اهل ونزوئلاست، درست است؟ و او و، آیا اسم او اِدوندوست؟ میتوانی ببینی نام خانوادگی ادوندو چیست؟ میخواهم درست بگویم، فکر میکنم گونزالس یا با حرف G شروع میشود.
ادوندو گونزالس اوروتیا. بله. من ماریا کورینا ماچادو را داشتم که علیه مادورو در ونزوئلا نامزد شد. و طبق نمودار آنها، او با ۶۷٪ پیروز شد و مادورو ۳۱٪ گرفت. درست است. و در حین مصاحبه، او نشسته بود و اینترنت خیلی ضعیف بود. نمیتوانستم چیزی از حرفهایش بفهمم. ضعیف بود، درست است؟ و گفتم که دیگر کسی به ونزوئلا علاقهمند نیست.
آیا منتظر کمک کامالا هریس یا بایدن هستی. اونا کمکی بهت نمیکنن. مادورو چند روز پیش بلند شد و گفت، ونزوئلا و ایران متحد میشوند تا در جنگ علیه غرب در یک مسیر قرار بگیرند. صبر کن یه لحظه. اون میخواد تحریمها رو بردارن، بعدش برمیگرده و شروع میکنه به حرف زدن علیه ایالات متحده بعد از اینکه خواستار لغو تحریمها شد. انگار چی کار داره میکنه؟ گفتم، باید خودتون کاری کنید. و او گفت، نه، چیزی که ما انجام میدیم داره جواب میده. گفتم، کسی در حال حاضر به ونزوئلا اهمیت نمیده چون اخبار زیادی در موردش نیست.
او گفت، من با تو مخالفم. گفتم، کاملاً متوجه میشم که مخالفی. خب، بگذار یه مثال بزنم. این یه مطالعه موردی هست. مطالعهای که کار کرد و یک نمونه فوقالعاده بود. من شش سال پیش در آرژانتین بودم. نمیدونم، چهار، پنج، شش سال پیش، فرض کنیم.
دارم اینطرف و آنطرف میرم و همیشه علاقمندم بدونم مردم چی میگن. گفتم، در مورد دولتتون بهم بگید. اوه، خدای من. میدونی، ۳۰٪ از ما کار میکنیم تا بقیه مردمی که دیگه کار نمیکنن رو حمایت کنیم. و فقط دارن کمک میگیرن. و ما از این موضوع خسته شدیم. اینجا داره نابود میشه. اینجا قبلاً مثل پاریس غرب بود، یا هر چی که بهش میگفتن. آرژانتین یه اصطلاح داشت که به ما میگفتن اروپای غرب، آرژانتین، فرانسهی غرب.
گفتم، خب. گفتم، اما چرا هیچ اتفاقی نمیافته؟ و اونا گفتن، اوه، ما فقط... امیدمونو از دست دادیم. امیدمونو از دست دادیم. امیدمونو از دست دادیم. بعد یه رقیب دیوانهی روانی که منطقی نیست و آمادهی جنگ با این بوروکراتها و اشرافزادگان هست، سر و کلهش پیدا میشه. و اون بسیار استثنایی و کاملاً متفاوت هست. خاویر میله. چیکار میکنه؟ جرأت داره که در مقابل کلاوس شواب درباره سرمایهداری صحبت کنه.
جرأت داره که اونجا بلند بشه و همهی این حرفهایی که میزنه رو بگه. همه جای دنیا دارن این آدم رو دنبال میکنن و در انتخابات پیروز میشه. چی؟ و تورم رو کاهش میده و تونسته اقتصاد رو به یه حالت نسبتاً نرمال برگردونه و در برابر این همه آدم قد علم کنه. و چطور این کار رو کرد؟ تونست امید رو به مردم آرژانتین تزریق کنه.
وقتی چیزی شبیه این رو با نرخ مشارکت میبینم، به من میگه که ایرانیها...
و همینجا میخوام به این سوال برسم، و هنوز چند چیز دیگه هم هست که میخوام در موردشون صحبت کنم. اما یه ویدیویی رو دیدم که فکر میکنم دو هفته پیش پست کردی و همهگیر شد. و اگر یادت باشه اون ویدیو که مطمئنم میدونی کدوم رو میگم، به فارسی صحبت میکنی، پس نمیتونم نشونش بدم. مطمئنم بیشتر افرادی که دارن این رو میبینن، خیلیهاشون این ویدیو رو دیدهاند.
اما دفعه آخری که با هم صحبت کردیم، آخر بحث کمی بهت فشار آوردم در مورد اینکه، "هیچ کس نمیفهمه که چه حسی داره که پسر پدرت باشی، نوهی رضاشاه باشی و همه این چیزها."
آیا میخواهی این مسئولیت را بپذیری؟ آیا میخواهی به ایران برگردی؟ آیا میخواهی به آن نقش برگردی؟ و تو دیدگاه خودت را بیان کردی، بعد من دوباره پرسیدم. تو نسخهی خودت را دادی، و در نهایت گفتی که مایلم کمک کنم. حاضرم بهعنوان یک واسطه خدمت کنم، ولی نمیخواهم خانوادهام را به ایران برگردانم و نمیخواهم خودم به آن نقش برگردم. آیا از زمانی که آخرین بار با هم صحبت کردیم، موضع تو تغییر کرده؟
اعلیحضرت: ببین، من همیشه گفتهام که زندگیام به آزادی کشورم اختصاص دارد. و همیشه پایان مسیر را روزی تصور کردهام که ایرانیان به پای صندوقهای رأی بروند و دولت دموکراتیک آیندهشان را انتخاب کنند. بهعنوان یک وسیله، بهعنوان عاملی برای تغییر که از من درخواست شده، من از این مسئولیت فرار نمیکنم. انتظارات زیادی از سوی هموطنانم وجود دارد که میتوانند در نقش من برای کمک به آنها در این دوران گذار نقشی مؤثر ایفا کنند. و میخواهم به این مسیر وفادار بمانم و بگویم که نمیخواهم درشکه را در جلوی اسب قرار بدهم. فکر میکنم باید به نقطهای برسیم که همه، از جمله خود من، بتوانند بگویند، خب، گام بعدی چیست؟ اما باید به آن نقطه برسیم و باید تمرکزم را حفظ کنم چون نمیخواهم مردم روی فرضیات و احتمالات حواسشان پرت شود.
پاتریک بت دیوید: فکر میکنی این راه جواب داده؟ این استراتژی موفق بوده؟
اعلیحضرت: قطعاً بازخوردی که از ایرانیان میگیرم مثبت است، چون میبینند که این کار را برای خودم انجام نمیدهم، بلکه برای آنها انجام میدهم. این تفاوت بزرگی است.
پاتریک بت دیوید: ۴۶ سال گذشته. باید درک کنی که من هم دوست دارم همین را ببینم. شما و من تمایل مشابهی داریم. من هم این آرزو را دارم، به دلایل مختلف. اما تفاوت این است: آیا فکر میکنی که افرادی وجود دارند که میتوانند رهبر خوبی برای همه مردم ایران باشند؟ آیا افرادی را میشناسی که بتوانی از آنها حمایت کنی و بگویی اگر آن فرد این کار را بکند، از او حمایت میکنم؟ آیا نامهایی داری که…
اعلیحضرت: خوب، من مطمئن هستم که ایرانیان در هیچ جنبهای از مدیریت و اداره کشورشان کمبود استعداد ندارند، چه کارآفرینان باشند، چه کارشناسان، چه دانشمندان یا مدیران خوب و غیره.
آنها فقط نیاز دارند فرصتی پیدا کنند تا خودشان را نشان دهند. در این رژیم، چنین فرصتی نداشتند. تمام استعدادهایی که داشتیم یا مجبور به ترک کشور شدند به دلیل آزار و اذیت. آنها مجبور شدند دور از وطن خود، به عنوان تبعیدی زندگی کنند. همه مهاجرت کردند و شهروند کشورهای دیگر شدند. و بیشتر آنها متوجه شدند که تا زمانی که این رژیم در قدرت است، همه این رؤیاها و امیدها برای بازسازی کشورمان غیرقابل دسترس خواهند بود. اما به محض اینکه این رژیم از بین برود، همهچیز تغییر خواهد کرد. همه شرایط برای ما، از جمله خود من، فراهم خواهد شد تا بتوانیم کمک کنیم و کشورمان را بازسازی کنیم. اما فکر نمیکنم لازم باشد که به این زودی درباره عناوین و موقعیتها صحبت کنیم. فکر میکنم این باید یک فرآیند باشد، و به همین دلیل میگویم، به جای عجله کردن، بیایید تمرکز کنیم روی آنچه که باید انجام شود. من آماده هستم که این دوران گذار را رهبری کنم.
پاتریک بت دیوید: به عنوان یک رهبر یا مشاور؟
اعلیحضرت: رهبری دوران گذار، به معنای مدیریت دوران گذار و بازگشت به ایران. البته که نمیتوانم از راه دور این کار را انجام دهم. باید بتوانم به محض فراهم شدن شرایط، برای حضور امن در ایران باشم. قطعاً این کار را خواهم کرد و به آن دوران گذار کمک خواهم کرد، و بعد خواهیم دید چه اتفاقی میافتد. بگذاریم مردم ایران تصمیم بگیرند.
پاتریک بت دیوید: میبینی، در این پاسخ خیلی ابهام وجود دارد.
اعلیحضرت: کدام قسمت آن واضح نیست؟
پاتریک بت دیوید: نه، اما خیلی مبهم است. و به تو توضیح میدهم منظورم از مبهم بودن چیست. و دوباره، به هیچ وجه این را شخصی برداشت نکن. منافع من همانند منافع توست. من میخواهم آنجا صلحآمیز باشد. جهان برای من آرامتر خواهد بود اگر آن رژیم آشوبگر وجود نداشته باشد، جایی که به ما به عنوان دشمن نگاه میکنند و به ایدئولوژی غربی به عنوان دشمن. و فکر میکنم که گردشگری به خاورمیانه به شکلی که قبلاً ندیدهایم افزایش پیدا خواهد کرد اگر آن رژیم دیگر وجود نداشته باشد.
در تجارت، من افرادی را میشناسم که هر سال ۱۰ میلیون دلار به دست میآورند و ۱۰۰٪ سود خود را از روی میز برمیدارند. و افرادی را هم میشناسم که ۱۰ میلیون دلار به دست میآورند، و دوباره همه ۱۰ میلیون دلار را به کار برمیگردانند، سال بعد ۲۰ میلیون دلار درمیآورند، و باز هم همه آن را سرمایهگذاری میکنند. و ده سال بعد به ۳۷۰ میلیون دلار میرسند. بعد میگویند، خب، حالا میتوانیم کاری کنیم. رژیم فعلی در ایران مثل پدر شما منابع را در ایران دوباره سرمایهگذاری نمیکند. پدر شما پول را به ایران برمیگرداند و اینها برای خودشان از روی میز پول برمیدارند. به همین دلیل خامنهای و خانوادهاش ۹۵ میلیارد دلار ثروت دارند. بیشتر مردم از این موضوع خبر ندارند. اگر دوباره به نمونههای موفق نگاه کنیم، مثلاً نجیب بُقیله همینطور بود؛ بوم، من هستم. من اینجا هستم. میخواهم کار را انجام دهم. بیایید شروع کنیم. میلهای؛ بوم، من هستم. به این افراد اهمیت نمیدهم. ما به سراغشان میرویم. این برنامه ما است. به حمایت شما نیاز دارم. و همه را خطاب قرار داد. ترامپ؛ من اون کسی هستم که شما به دنبلش میگردید، بوم، این وضعیت آمریکاست. بزرگنماییهایی کرد و همه پشت او ایستادند. بوم. پس بخشی از دلیل کاهش مشارکت مردم در رأیگیری این است که کسی نیست که به روشنی و قاطعیت عمل کند. سالها در رهبری و تجارت بودهام. هر بار که میبینم شرکتی موفق نمیشود، به این دلیل است که هیچکس چشماندازی روشن ارائه نمیدهد. مفهوم ترسیم چشمانداز، بهخصوص برای ولیعهد، از نظر من باید به شکلی قاطع و مستقیم باشد. میتواند اشتباه باشد و من از اشتباهکردن ناراحت نیستم. اما ترسیم چنین چشماندازی باید واضح باشد. نباید گنگ و نامشخص باشد. باید آسانفهم، آسانپیادهسازی، و آسان برای اشتراکگذاری با دیگران باشد، به طوری که فرد بتواند بگوید من با این فرد هستم، بهخاطر این دلایل. و تصویر دشمن را بهوضوح ترسیم کند تا مردم بفهمند دشمن کیست. در حال حاضر در ایران این را نمیبینم. کسی نیست که این کار را انجام دهد. و فکر میکنم، رُک بگویم، اگر ترامپ سهشنبه پیروز شود، فرض کنیم پیروز شود، و اگر نشود، شرایط بدتر خواهد شد. چهار سال آینده، اعدامها و این نوع اتفاقات بدتر خواهد شد. هرج و مرج در خاورمیانه شدیدتر خواهد شد، چون کامالا هریس بسیار پیشروتر از بایدن است. بایدن یک میانهرو بود که سعی داشت رأی پیشروها را جلب کند. کامالا یک پیشرو است که سعی میکند خود را میانهرو نشان دهد. و او میانهرو نیست، هرگز نبوده است. پس اگر ترامپ پیروز شود، استراتژی درباره ایران باید همین حالا روشن شود، چون شاید شما دیگر فرصتی برای ۱۰، ۱۵، ۲۰ یا ۳۰ سال آینده نداشته باشی.
چند نامزد قرار است بیایند که اینگونه باشند؟ ترامپ اینطور است. اکثرشان خیلی دیپلماتیک هستند. پس اگر تا ۲۰ سال دیگر شما وقت برای انجام این کار را نداشته باشی، یعنی این شده ۴۶ سال. خامنهای، خمینی، و همه این افراد این مدت کنترل را در دست داشتهاند. این قرار است به ۶۶ سال برسد. فکر میکنم مردم ایران شایستهی چیزی بهتر هستند که همین حالا به دست آورند، که بگویند الان زمان ماست، باید آن را به دست آوریم. بیایید با فوریت پیش برویم، برویم، برویم. برای همین است که فکر میکنم امروز این احساس وجود ندارد؛ شاید شما به شکل دیگری بیان کنید، ولی من این حس را ندارم. به نظرم استراتژی فعلی هنوز کمی مبهم است و به جای روشن و واضح بودن، کمی خاکستری است. بیایید حرکت کنیم. پشت من بیایید. ما این را به نتیجه میرسانیم.
اعلیحضرت: خب، اگر اجازه بدهید پاسخ دهم، اول از همه، من این کارزار را به عنوان یک کُنش دو مرحلهای تعریف میکنم. و یک برنامه پنج مرحلهای برای چگونگی پیشبرد آن دارم، نه تنها در مرحله اول که همین حالاست تا زمانی که رژیم دیگر سر کار نباشد، بلکه آنچه که بلافاصله بعد از رژیم و در دورهی انتقال به یک سیستم دموکراتیک سکولار رخ میدهد. و فکر میکنم بخشی از دلیلی که اکثر هموطنانم در این تلاش از من حمایت میکنند، این است که آنها در واقع رویکرد من را میفهمند. آنها متوجه شدهاند که اجزای این راهبُرد را توضیح دادهام و البته نیاز به توضیحات و پیامرسانی بیشتری هست، اما شامل یک دیدگاه است برای چگونگی برخورد با این مسئله. چه چیزی لازم است که به آنجا برسیم؟ چه باید بکنیم تا بیشترین حمایت و فشار را بر رژیم کنونی و حمایت از مردم داشته باشیم؟ چطور میتوانیم ایرانیان مقیم خارج را برای تأثیرگذاری بر دولتهای خارجی برای حمایت از این حرکت و کمک به ما در داخل کشور، تاثیرگذار کنیم؟ چه اتفاقی بعد از تغییر در ایران در طول دوره انتقال خواهد افتاد؟ وظایف دولت موقت چیست؟ ما کارشناسان اقتصادی داریم که روی صد روز اول حکومت موقت کار میکنند. ما کارشناسان حقوقی داریم که بر قانون اساسی، و امر حقیقتیابی و آشتی تمرکز دارند، تا ببینند چه باید با بقایای رژیم اتفاق بیافتد و غیره. پروژهی جدیدتری هم دارم که چند سال پیش آغاز کردم، به نام "پروژه رونق ایران" یا IPP که به معنای نقشه راه برای بازسازی و بهبود ایران است. چطور میتوانیم منابع، سرمایهگذاریها و تخصص شرکتها را برای رفع مشکلات اقتصادی کشورمان به کار بگیریم؟ همهی اینها بخشی از راهبردهای ما هستند و توضیح داده و بحث شدهاند. تنها تفاوت این است که اگر فکر میکنید این که حتماً بگویم من در حال رقابت برای کسب مقامی هستم تفاوتی ایجاد میکند، به شما میگویم که این موضوع را زودهنگام مطرح کردهایم و این هنوز به زمان نیاز دارد.
در حال حاضر تمرکز من بر روی تنها کاری است که فکر میکنم دارم و برای آن از هموطنانم بیشترین حمایت را دارم، و آن رهبری برای رسیدن به دوران انتقال است. اما برای رهبری یک انتقال عادلانه، شما نمیتوانید جانبدار باشید، باید کاملاً بیطرف و خنثی باشید و نباید طرفداری کنید که آیا باید جمهوری باشد یا پادشاهی. همه چیزی که به هموطنانم میگویم این است که برای موفقیت ما، باید بتوانیم یک سیستم دموکراتیک سکولار داشته باشیم. و بزرگترین درسی که در طول ۴۶ سال دیکتاتوری دینی تمامیتخواه آموختهایم، این است که نمیتوانیم نوع آزادیهایی را که میخواهیم، بدون جدایی دین از حکومت به دست آوریم. این اکنون یک واکنش قطعی است و ما باید از این تجربهی غمانگیز عبور کنیم تا به این نقطه برسیم. حال، در پایان، آنچه مردم میخواهند، خواهیم فهمید. بگذارید صندوق رأی این را تعیین کند. من به مقدس بودن صندوق رأی اعتقاد دارم که تعیینکنندهی موضوع است. و در نهایت، بالاترین نهاد در هر کشوری که نمایندگان مردم میتوانند قانونگذاری کنند و برای کشور تصمیم بگیرند، مجلس است که در حال حاضر نداریم. پس من همه چیز را بر اساس دورهی انتقال بنا نهادهام تا ما به نقطهای برسیم که آن مجمع قانون اساسی تصمیم بگیرد چه چیزی برای ایران بهترین است. و برخلاف سال ۱۹۷۹ که خمینی ناشناخته بود، هیچکس نمیدانست داشتن جمهوری اسلامی به چه معناست. مردم باید در روشنایی واضح رأی میدادند، در حالی که شخصی با کلاشنیکف بالای سرشان ایستاده بود و باید رأی سبز یا قرمز را درون صندوق میانداخت.
پاتریک بت دیوید: اما او موضعگیری کرد. اما او موضعگیری کرد و...
اعلیحضرت: و هیچکس نفهمید. هیچکس نمیدانست. از جمله روشنفکران.
پاتریک بت دیوید: نه، من فکر کردم واقعاً یک کمپین بسیار ساده بود با نوارهای شنیداریاش و من خیلی از این چیزها را گوش کردم که این شخص، همهاش در حال پول درآوردن است. به جشن ۲۵۰۰ سالگی نگاه کنید که او برپا کرد. این پول شماست. چرا باید تمام این پول را خرج کند؟ اگر مرا به عنوان رهبر انتخاب کنید، آن پول را به شما برمیگردانم. ما با هم دنیا را تقسیم میکنیم و همه شما خواهید داشت. همهی افراد برنج خواهند داشت و من این سخنرانیها را بارها و بارها شنیدهام.
اعلیحضرت: وعدههای دروغین.
پاتریک بت دیوید: بله، اما کارساز بود. به این معنی که هست. اما حداقل او چیزی را ترسیم میکرد. او یک چشمانداز را ترسیم میکرد. فکر میکنم وقتی یک نامزد خوب یا بد دارید، نیازی به این نیست. شما میتوانید از همه افراد در شیوهای که انجام دادند، بیاموزید. فقط فکر میکنم گاهی وقتی پیش میروید... به هر حال، فکر میکنم...
اعلیحضرت: من فکر میکنم من یک چشمانداز بهتر را ترسیم میکنم که خمینی درباره آزادی صحبت کرد. نه، من درباره چیزی صحبت میکنم که رئیسجمهور ترامپ تأکید کرد که آوردن رژیم کنونی به دایره توافق ابراهیم بهعنوان اینکه چه اتفاقی خواهد افتاد. میگویم وقتی یک سال پیش در اسرائیل در یک کنفرانس مطبوعاتی بودم، چیزی که گفتم این بود که امیدوارم روزی بیاید که ایران توافق ابراهیم را به توافق کوروش تبدیل کند، به این معنا که ایران بخشی از آن است. یک ایران متفاوت، یک ایرانی که مردم ایران در جنگ با یهودیان یا اسرائیل نیستند، در جنگ با اعراب در منطقه نیستند، در تلاش برای تحریک هرج و مرج در سرتاسر دنیا نیستند، بلکه ایرانیانی هستند که میخواهند در صلح زندگی کنند و یک چشمانداز از آن آینده را دارند. شما پیام من به منطقه و تمام بازخوردهایی که گرفت را ذکر کردید. چرا؟ آیا این یک چشمانداز نیست که من دربارهاش صحبت کردم؟
پاتریک بت دیوید: هست، اما با احترام، یک چشمانداز واضح داشتن و اجرا کردن وجود دارد.
اعلیحضرت: خوب، اجرا کردن باید وسایل لازم را داشته باشد، به همین دلیل میگویم که این به تنهایی اتفاق نخواهد افتاد.
پاتریک بت دیوید: اجازه بدهید از شما یک سؤال بپرسم.
اعلیحضرت: بخشی از آن این است که دولتهای خارجی چه کاری میتوانند انجام دهند. ممکن است موانعی برای آن وجود داشته باشد و موفقیت ما را دشوارتر کند. یا میتوانند این بار در طرف درست تاریخ قرار بگیرند.
پاتریک بت دیوید: آیا یادت میآید دو نفری که از فرانسه آمدند و چندین بار با من در سال ۲۰۱۵ در لس آنجلس ملاقات کردند؟ نمیدانم، شاید یادت نیاید. وقتی اولین جلسه را داشتیم، شما و من در واشنگتن دیسی، آیا یادت میآید اولین جلسهای که شما و من در واشنگتن دیسی داشتیم؟ من، شما و سیامک ثابتایمانی بودیم و سه ساعت ناهار با هم داشتیم. من عکسها را دارم. ما درباره این قبلاً صحبت کردهایم.
اعلیحضرت: راستش، دقیقاً یادم نمیآید که چه بحثی داشتیم.
پاتریک بت دیوید: نه، میدانم. بحث فقط یک بحث مقدماتی بود. اما دو نفر بودند که من با آنها صحبت میکردم و از کمپ شما بودند. اسم یکی از آنها رضا بود و دیگری یک دختر بود و آنها از فرانسه بودند.
اعلیحضرت: درست است.
پاتریک بت دیوید: من نوشتم و فکر میکنم قبلاً درباره آنها صحبت کردهایم. دارم سعی میکنم آن را پیدا کنم. من یک پیشنهاد ۱۰ صفحهای به شما درباره افکار صادقانهام نوشتم. آیا آن پیشنهادها به دست شما رسید یا نه؟
اعلیحضرت: پاتریک، راستش را بخواهید، یادم نمیآید. خیلی وقت پیش بود.
پاتریک بت دیوید: چون من میخواهم سعی کنم آن را پیدا کنم و به طور خصوصی برایتان بفرستم.
اعلیحضرت: فکر میکنم شما به شورای ملی ایران برای انتخابات آزاد اشاره میکنید. در آن زمان ما تلاش میکردیم که مخالفان را سازماندهی کنیم تا بگوییم، ببینید، ما میخواهیم در ایران انتخابات آزاد و منصفانه برگزار شود. این رژیم به ما این را نمیدهد. که دلیل این که میگوییم باید فراتر از این رژیم برویم را توضیح میدهد تا بتوانیم شرایط سیاسی در ایران را برای مردم فراهم کنیم تا در انتخابات آزاد و منصفانه شرکت کنند. این اساس و مبنای آن شورا در آن زمان بود، فکر میکنم درست در همان زمان جنبش سبز.
پاتریک بت دیوید: بله. فکر میکنم آن را پیدا کردم. نازیلا گلستان آن کسی بود که به دنبال نامش میگشتم. و بله، الان آن را پیدا کردم. و اگر این نامه را پیدا کنم، میخواهم برای شما بفرستم. به هر حال، این در سال ۲۰۱۵ بود. زمانی که ما این گفتوگو را داشتیم. و اگر این نامه را پیدا کنم، میخواهم به طور خصوصی برای شما ارسال کنم. میخواهم آن را برای شما بفرستم که فقط من و شما آن را بخوانید. چون وقتی به ۴۶ سال گذشته فکر میکنم، چه کسی ثابتترین صدای کمک به آزادی ایران بوده است؟ نمیتوانیم در مراحل ابتدایی بگوییم، چون در مراحل ابتدایی شما بودید. شما بودید. دیروز زادروز شما بود. درست است. شادباش میگم، به هر حال. ممنون. هالووین، درست است؟ ۳۱ اکتبر است. دو روز پیش زادروز شما بود. و وقتی به این فکر میکنم... پس شما... فکر میکنم ۶۴ سال دارید. اگر اشتباه نکنم. بنابراین در سال ۱۹۷۹، شما ۱۹ ساله بودید. و شما کمی زودتر کشور را ترک کردید.
ما دفعه پیش درباره این موضوع صحبت کردیم. درست است. اما اگر بخواهیم بگوییم در این ۴۵ سال، از سال ۱۹۷۹، بهترین گزینه برای آوردن آزادی به ایران شما بودهاید. اگر شما بودهاید، نمیدانم چه نامهای دیگری در آنجا بوده، اما شما همیشه در سه نفر اول بودهاید. در تمام این مدت تا امروز. تنها خواسته من این است که یک چشمانداز روشنتر و واضحتر وجود داشته باشد و تصویر دشمن را با سطح بالایی از فوریت ترسیم کنید تا مردم تمایل داشته باشند که کاری انجام دهند و حضور بیشتری داشته باشند. چون من معتقدم اگر ترامپ در روز سهشنبه پیروز شود، این آخرین فرصت شما برای انجام این کار ممکن است در طول عمر من و شما باشد. شاید در ۲۰ سال آینده یک فرصت دیگر داشته باشیم، اما اگر طرف دیگر بیاید و بتواند کارهایی که در حال انجام است را انجام دهد، شما دیگر نمیتوانید یک کاندیدای شبیه ترامپ را برای حداقل ۲۰ تا ۳۰ سال پیدا کنید، آن نوع کاندیدی که حاکمان ایران از آن بترسد، همانطور که در سال ۱۹۸۴ با ریگان چنین احساسی داشتند، وقتی او انتخاب شد، و هر سالی که بود که آنها گفتند، میدانید، آنها زندانیها را آزاد کردند و او به کارتر اعتبار داد. تنها چیزی که به شما پیشنهاد میکنم این است که کمی اضطرار بیشتری برای انجام این کار داشته باشید. و اگر میخواهید بگویید شما آن شخص هستید، واضح و شفاف باشید و دشمن را به گونهای ترسیم کنید که همه بخواهند از آن حمایت کنند. این یک مشاوره بدون چشمداشت است. شما هیچ کاری با آن نکنید و وارد شوید و بگویید، این فرد نمیداند در باره چه صحبت میکند. اما منظور من به تحقق رساندن این واقعیت است.
اعلیحضرت: خوب، اما لطفاً صریح صحبت کنیم. بیا با هم بریم جلو.
پاتریک بت دیوید: خوب.
اعلیحضرت: منصفانه است؟
پاتریک بت دیوید: اما رهبر باید رهبری کند.
اعلیحضرت: خوب، اما من فقط میتوانم به اندازهای که در توانم است با هموطنانم همکاری کنم.
پاتریک بت دیوید: خوب؟
اعلیحضرت: عنصری که در تمام این سالها مفقود بوده، این نیست که ایرانیها مقاومتی ندارند، و نه این است که شما گفتید آنها امید خود را از دست دادهاند.
من میگویم اگر آنها امید خود را از دست داده بودند، هنوز در خیابانها نمیجنگیدند و در چشمشان تیر نمیخورد.
پاتریک بت دیوید: ۳۹ درصد مشارکت رایدهندگان، بدتر از ۲۰ سال پیش؟
اعلیحضرت: این به این معنی نیست که من امید خود را از دست دادهام، بلکه آنها در خیابانها مقاوم هستند، اما همچنین، علائم واضحی به جهان ارسال میکنند که ما با شرکت در انتخابات نمایشی آنها، به رژیم مشروعیت نخواهیم بخشید یا آن را تأیید نخواهیم کرد. این طرز خواندن درست موضوع است، زیرا من فکر میکنم این درست است، نه اینکه از پا درآمده و تسلیم شده باشند. اگر آنها تسلیم نشده بودند، در خانههایشان نشسته و آرام بودند.
پاتریک بت دیوید: اما این طرز ترسیم یک چشمانداز روشن نیست.
اعلیحضرت: ما چه میگوییم؟ من چه میگویم؟ نماینده آن جایگزین هستم و از مردم ایران سؤال میکنم. خواست مردم ایران از دولت آمریکا چیست؟ بیایید سعی کنیم آن را تحلیل کنیم. شماره یک، آنها میگویند ما متحدان طبیعی شما هستیم. شما مدام به ما پشت میکنید، ما را نادیده میگیرید و سعی میکنید با دشمنان ما در درون وضعیت موجود توافق کنید. به چه روشهای دیگری میتوانیم به شما بگوییم که در حالی که اینجا کشته میشویم و سرکوب میشویم، ما همان مردمی هستیم که میتوانیم با شما به توافق برسیم، آنها حتی نیاز ندارند ما را قانع کنند که میخواهیم با شما باشیم. ما میخواهیم به دنیای آزاد بپیوندیم. اما شما به هیچ وجه به ما کمک نمیکنید. هر فرصتی که داشتیم، شما فقط شاهد قربانی شدن ما بودید. و فکر میکنم پرسش شاید واضحتر باشد، اگر رئیسجمهور ترامپ در چند روز آینده انتخابات را ببرد به جای کامالا هریس، که احتمالاً ادامه دولت بایدن خواهد بود؟ هیچ نشانهای ندارم که این رویکرد به شدت تغییر کرده باشد. اما بیایید بگوییم اگر رئیسجمهور ترامپ باشد، آیا این کار نیمهکاره خواهد بود؟ خودتان مطرح کردید، آیا این خوب است؟ فشار کافی وجود دارد، آنها از برنامه هستهای دست میکشند، بعد ما میتوانیم چمدانهایمان را جمع کنیم و به خانه برگردیم. ما نمیخواهیم در هیچ تضاد و درگیریای دخالت کنیم. و مردم ایران میگویند، صبر کنید، پس تکلیف ما چه میشود؟ درباره آنچه که برای ما ایرانیها اتفاق خواهد افتاد چه؟ و به هر حال، دوباره بگذارید تأکید کنم، پاتریک، من این را فقط به این دلیل نمیگویم که به نفع و مطلوب مردم ایران است. این بر هر کشوری در منطقه نزدیک ما تأثیر خواهد گذاشت.
من این را میدانم زیرا با آنها صحبت میکنم. با اسرائیلیها صحبت میکنم، با عربها صحبت میکنم، با لبنانیها صحبت میکنم، با عراقیها صحبت میکنم، با سوریها صحبت میکنم. حتی پاکستان و افغانستان را میدانم، البته نه با طالبان. اما میتوانم به شما بگویم که احساسات منطقه چیست. تغییر در ایران بر همه تأثیر مثبت خواهد گذاشت.
پاتریک بت دیوید: من با این موضوع مخالف نیستم.
اعلیحضرت: خوب، مطمئن نیستم که وضعیت فعلی که میتوانیم بین خطوط آن را بخوانیم چه معنایی دارد. من در مورد رئیسجمهور ترامپ صحبت میکنم، دقیقاً کجاست؟ این یک حوزه مبهم است. شما به من میگفتید که تفکرات من مبهم است. من فکر میکنم که من تا حد امکان روشن هستم.