مرگ حسن نصرالله: عزای جمهوری اسلامی، و شادی ملت ایران!
نویسنده: داریوش افشار
2024-09-29
با حمله غافلگیرانه و وحشیانۀ حماس به اسرائیل در ۷ اکتبر و کشتار ۱۴۰۰ تن از اسرائیلیها و گروگانگرفتن ۲۵۱ تن، حماس و "محور مقاومت" جمهوری اسلامی، جنگی نا خواسته و غیرضروری را نه تنها به اسرائیل، بلکه به مردم غزه و لبنان تحمیل کرد. جنگی که برای اسرائیل، با تهدید موجودیت و بقای آن در ارتباط است.
تشکیلات حزبالله لبنان، در مقام بازوی نظامی جمهوری اسلامی که در اوایل دهۀ ۱۹۸۰ میلادی و پس از به قدرت رسیدن خمینی در لبنان پا به عرصۀ ظهور نهاد، پس از وقایع ۷ سپتامبر، به مثابه یکی از بازوهای "محور مقاومتِ" ساخته و پرداخته شده توسط جمهوری اسلامی، حملات موشکی روزانه به مناطق شمالی اسرائیل را بر عهده گرفته و بنا به گزارشات خبرگزاریها، تا به حال ۸۰۰۰ موشک به خاک اسرائیل پرتاب کرده است که باعث ویرانی و تخلیه این مناطق توسط ۶۰ هزار شهروند اسرائیلی بوده است.
پاسخ اسرائیلیها به چنین تهدیدی اما، همانطور که انتظار آن میرفت، پاسخی جدّی و در راستای حذف اینگونه تهدیدات بوده است.
نیروی پدافندی اسرائیل، پس از بمباران و از میان برداشتن تهدیدات نظامی در غزه، و به هلاکت رساندن اسماعیل هنیه در تهران و دیگر رهبران حماس در منطقه، توجه و تمرکز خود را به لبنان معطوف داشته و اینبار با به هلاکت رساندن حسن نصرالله، رهبر حزبالله، نشان داد که آغاز جنگ تحمیلی و وحشیانۀ ۷ اکتبر توسط حماس، رهبران سیاسی این کشور را مصمم کرده تا با هدف از میان برداشتن کلیّت "محور مقاومت" جمهوری اسلامی، یکبار و برای همیشه به این تهدیدات بقا که از سوی رژیم اشغالگر جمهوری اسلامی نشأت گرفته و حمایت میشود، پایان بدهد.
در سالهای اخیر، شکافی عمیق به طور روز افزونی میان سیاستهای داخلی و خارجی جمهوری اسلامی، و خواستههای مردم ایران به وجود آمده است. یکی از جنجالبرانگیزترین و مهمترین موضوعات در این زمینه، حمایتهای مادّی و معنوی جمهوری اسلامی از گروههای شبهنظامی و نیابتی در منطقه، به ویژه حزبالله لبنان و رهبر آن، حسن نصرالله بوده است. این موضوع، همواره خشم و جدلهای فراوانی را بین مردم ایران و رژیم حاکم به وجود آورده است؛ چرا که منابع مالی هنگفتی از سرمایههای ملی ایران را که میتوانست در خدمت رفاه ملت و آبادانی ایران قرار بگیرد، معطوف به حمایت از گروههای تروریستی منطقه کرده است.
برای نمونه، حمایتهای همه جانبۀ جمهوری اسلامی از حزب الله در امور نظامی، یکی از موارد اعتراضیِ ملت ایران به جمهوری اشغالگر اسلامی بوده است؛ هزینههای گزافی از جیب ملت ایران که در نهایت، منجر به ایجاد وضعیت اَسَفناک معیشتی در میان ملت ایران بوده است. شعار «نه غزه ، نه لبنان ، جانم فدای ایران » از سوی ملت ایران در خلال اعتراضات خیابانی، تبلور پیامد اتخاذ چنین سیاستی از سوی رژیم اشغالگر ایران بوده است
در پی مرگ حسن نصرالله، شادی مردم ایران در فضای حقیقی و شبکههای اجتماعی، به وضوح نشاندهندۀ تضاد دیدگاههای مردم با حکومت اشغالگر حاکم بر ایران است؛ حکومتی که از حسن نصرالله، رهبر به هلاکت رسیدۀ حزبالله، به عنوان یک متحد استراتژیک در جنگهای منطقهای و به عنوان یک چهره مقاومتی علیه اسرائیل و غرب یاد میکند.
در چنین شرایطی، رژیم اشغالگر ایران، مرگ حسن نصرالله را به عنوان یک ضایعه ملی و مذهبی بزرگ قلمداد کرده و عزای عمومی اعلام کرده است. در مقابل، اکثریت قاطع مردم ایران که از هزینههای نجومیِ دخالتهای خارجی جمهوری اسلامی در منطقه به ستوه آمدهاند، این رخداد را جشن گرفته و آن را به عنوان پایان احتمالی حمایتهای مالی و نظامی جمهوری اسلامی به حزبالله و آغازی برای پایان این حکومت اشغالگر میبینند.
این اختلاف عمیق میان عزای رسمی و شادی ملت ایران، نشاندهندۀ تفاوتی بنیادین میان نگرش ملت ایران با حکومت تروریستی جمهوری اسلامی نسبت به اولویتهای ملی و سیاست خارجی آن است؛ شکافی که روزبهروز ژرفتر شده و به چالشی بزرگ برای بقای حاکمیت تبدیل میشود.
در پی این حذف خوشایند، ملت ایران بیش از پیش به براندازی و پایان حکومت ننگین جمهوری اسلامی امیدوار شده و امید دارند که با تضعیف بازوهای تروریستی رژیم اشغالگر ایران، پایان هرچه زودتر حکومت جهل و جنون جمهوری اسلامی به دست ملت ایران در افقی نزدیک قرار گرفته است.
برگرفته شده از :