جِی رودِرمن: نور، به برنامه "همه چیز در مورد دگرگونی" خوش آمدید.
شاهدخت نور: سپاس از شما که من را دعوت کردید.
جِی رودِرمن: نور، پدرتان در مقام ولیعهد، نماد و مدافعی برای مردمسالاری در ایران بوده است؛ هم برای ایرانیانی که خارج از ایران زندگی میکنند و هم برای کسانی که داخل ایران هستند. وقتی بزرگ میشدید، چه نوع روایتهایی را درباره پدربزرگتان، شاه، میشنیدید؟
شاهدخت نور: بیشتر درباره این که او چه شخصی بود، تا این که چه کارهایی انجام داده بود. او فردی بود که بسیار آرام و ملایم صحبت میکرد، همسرش را دوست داشت، سگهایش را دوست داشت، فرزندانش را دوست داشت. معده حساسی داشت و بسیار کمتوقع بود و در عین حال، به نوعی کسی بود که درد و رنجهایش را در درون خود نگه میداشت. اما بدون شک، به مردمش و احساسات آنها حساس بود.
چندین روایت شنیده بودم. من معلم دبیرستانی داشتم که برای دولت کارتر کار میکرد و در کلاس چیزهایی شنیدم که وقتی به خانه برگشتم، از مادربزرگم پرسیدم. و میدانید، او آدمی نیست که روحیه واکنشی داشته باشد. من هرگز او را پریشان ندیده بودم، بهجز در این مکالمه که او بهنوعی من را نشاند و همه چیز را برایم توضیح داد. تمام دیدگاه اشتباهی که ایالات متحده درباره آن زمان داشت، نقش ایالات متحده در انقلاب و درباره افرادی که در دولت کارتر کار میکردند، از آن زمان به او گفته بودند. از جمله عذرخواهیهایی که ابراز کرده بودند و چیزهایی از این قبیل، برای این که چطور در زمانی که پدربزرگم به آنها بیشتر نیاز داشت، آنها پشت او را خالی کردند.
و فکر میکنم این همان گفتگویی بود که او در آن، درباره کارهایی که پدربزرگم برای ایران بهعنوان یک کشور، برای مردمش، برای زنان، برای خانوادهها، برای محیطزیست و برای پیشرفت اقتصادی انجام داده بود، برای من تعریف کرد. دیدگاه او این بود که ایران نباید فقط به نفت وابسته باشد، بلکه باید آن را به عنوان یک منبع گرانبها در نظر گرفت.
او نیروهایی را از شهرها به مناطق روستایی میبرد تا روستائیان نیز به آموزش دسترسی پیدا کنند. او دانشجویان را به خارج از کشور میفرستاد تا به دانش کشورهای دیگر دست یابند و آن را به ایران بازگردانند و ایران را با جهان درهمتنید.
و فکر میکنم که... حالا واقعاً شرمآور است، چون اگر او میتوانست ببیند ایران به چه چیزی تبدیل شده، دقیقاً برعکس چیزی است که او در ذهن داشت.
حالا ایران کشوری است که نمیخواهید پاسپورت آن را داشته باشید.کشوری که مردم از آن میترسند و کشوری که مردمش را از هر چیزی که با ایدئولوژی سختگیرانهاش مطابقت ندارد، حتی با قطع دسترسی به اینترنت، جدا میکند.
پدربزرگم میخواست اقلیتها صدایی داشته باشند.
او از یهودیان استقبال میکرد. از همه ادیان استقبال میکرد. او به همه اجازه میداد که صدایی داشته باشند، در دولت، در مؤسسات آموزشی و در تجارت.
و فکر میکنم، اینبار... قوانینی که اکنون وجود دارد، زندگی را برای مردم ایران سخت کرده، برای زنان، برای اقلیتهای مذهبی، برای همجنسگرایان، برای همه...
فکر میکنم اگر او میتوانست ببیند ایران به چه چیزی تبدیل شده، دوباره از غصه میمرد.
جِی رودِرمن: درست است. میخواهم درباره مادربزرگتان، شهبانو فرح پهلوی صحبت کنم و تأثیری که ایشان از نظر روش، و چگونگی دفاع از مردم ایران روی شما داشته است.
وقتی جوان بودید، چه پیامی از او دریافت کردید؟
شاهدخت نور: او واقعاً شخص خاصی است. فکر میکنم پیامهایی که وقتی بزرگ میشدم او به من میداد، معمولاً مربوط به این بود که مطمئن شود من فرهنگ ایرانی را همانطور که هست، و تاریخ حقیقی مردمش را درک کنم: زیبایی، باز بودن، هنر، هوش، آموزش، همه چیز حقیقی در مورد مردم ایران در دورانی که او آنجا بود و چیزهایی که هنوز هم هست.
و گرم بودن این فرهنگ. فراتر از آن، پیامهای زیادی در مورد رفتار مهربانانه با همه موجودات زنده، احترام به درختان، حیوانات و اهمیت ندادن به مادیّات.
فکر میکنم این نگرش از آنجایی نشأت میگیرد، چرا که او ایران را با چیزی جز شلوارک جین و آلبومهای عکسش ترک نکرد. و او هرگز در مورد چیزهایی که قبلاً داشت صحبت نمیکند.
او همیشه در لحظه زندگی میکند و از خانوادهاش و عشقی که هنوز از طرف مردم ایران دریافت میکند، سپاسگزار است. چیزی که من بیش از هر چیز از او یاد گرفتم، بزرگواریای بود که ایشان با توسل به آن، با فقدانهای غیرقابل تحمل خود روبرو شد. اول کشورش، بعد همسرش و اخیراً، که دو فرزندش را در اثر خودکشی از دست داد.
فکر میکنم در خانوادهام یک موضوع مشترک وجود دارد که احساس وظیفه نسبت به هموطنانشان، فراتر از هر درد شخصی در لحظه است و همه برای تصویر بزرگتری میجنگند.
و فکر میکنم مادری برای ایران، همیشه او را از سختیها عبور داده است.
و من او را درک میکنم. این یک امتیاز منحصربهفرد است که بتوانیم در مقیاسی به این وسعت به دیگران کمک کنیم و نقشی فعال در ایجاد دگرگونی داشته باشیم.
و فکر میکنم این چیزی بوده است که او همیشه به آن متوسل شده تا از سختیها عبور کند.
جِی رودِرمن: او واقعاً به نظر فردی زیبا میآید.
میخواهم درباره رژیم اسلامی فعلی در ایران صحبت کنیم.
چگونه آنها را توصیف میکنید و به نظر شما اهداف آنها چیست؟ من انقلاب را به یاد دارم و به یاد دارم که ایران کشوری امروزی با دیدگاهی امروزی بود و مردمش شاد بودند. اما حالا، دیدن ماهیت سرکوبگر جمهوری اسلامی و همچنین صادرات تروریسم، برای منطقه و جهان مشکلساز شده است. و من پُستی از شما در شبکههای اجتماعی دیدم که شاید بتوانید در مورد آن صحبت کنید. گفته بودید وقتی ما از ایران کنونی صحبت میکنیم، نباید به آن ایران بگوییم، بلکه آن را جمهوری اسلامی بنامیم.
شاهدخت نور: درست است.
جِی رودِرمن: میتوانید کمی درباره این که این موضوع برای شما چه معنایی دارد صحبت کنید؟
شاهدخت نور: بله. اولاً، احساس میکنم بسیار مهم است که برای کسانی که با ایران آشنایی کمتری دارند، روشن شود که این دولت باید تنها در چارچوب اشغالگران ایران شناخته شود. آنها به هیچ وجه نماینده مردم ایران نیستند. آنها تنها نماینده پیگیری بنیادگرایی اسلامی خودشان هستند که میخواهند به بقیه جهان صادر کرده و تحمیل کنند.
آنها این ایدئولوژی را چه در داخل کشور و چه در خارج، بهطور گسترده ترویج میکنند و همیشه به این موضوع میپردازند. اگر به ویدیوهای روحانیون داخل ایران گوش دهید، میبینید که ارزشهای غربی را دشمن میدانند و وقتی کشورهای خارجی با آنها بهعنوان نماینده ایران برخورد میکنند یا با آنها مذاکره میکنند، در واقع به آنها مقبولیت میدهند.
و این مقبولیت بهنوعی توهینی است به همه کسانی که هر روز جانشان را به خطر میاندازند و برای مقابله با این دولت در ایران میجنگند.
دوم، یک تصور غلط بزرگ وجود دارد که این دولت، به طور دموکراتیک انتخاب شده است. باوجود اینکه ظاهراً انتخابات برگزار میشود، این انتخابات به شدت تحت کنترل روحانیون تندروی اسلامی است و رهبری آن از سال ۱۳۵۷ با استفاده از تبلیغات و زور وحشیانه، قدرت را در دست داشته است. انتخابات در جمهوری اسلامی، آزاد و منصفانه نیستند. فقط نامزدهای مورد تأیید رژیم میتوانند در آن شرکت کنند تا اطمینان حاصل شود که این طبقه حاکم در قدرت باقی بماند.
و تردیدی نکنید، رهبری معظم کنترل همه چیز را در دست دارد.
و اولویتهای این رژیم رفاه مردمش نیست، بلکه حفظ سلطه ایدئولوژیک و سیاسی است. و تمام شواهد موجود است؛ آنها جیبهای خودشان را پر میکنند، تروریسم را تأمین مالی میکنند و مردم خود را به گرسنگی میکشانند.
آنها دشمن هر شخص آزادیخواهی هستند. وقتی میشنوم کسی از سر مماشات با آنها برمیاید، یا اقدامات آنها را به منبع دیگری نسبت میدهد، واقعاً درخواست میکنم که اطلاعات بیشتری کسب کنند یا به سخنرانیهایشان گوش دهند که مردم را علیه غرب بسیج میکنند.
آنها هر روز از طریق نیابتیهایشان برای همه ما مشکل ایجاد میکنند.
آنها سر یک اختاپوس هستند و سازمانهایی مثل حماس بازوهای آن هستند.
و میخواهم به آمریکاییها بگویم که شما در امان نیستید. اگر فکر میکنید که به نوعی تحت تأثیر مخاطرات جمهوری اسلامی قرار نگرفتهاید، دوباره فکر کنید. اگر اوضاع به همین منوال ادامه پیدا کند و هیچکس از مردم ایران حمایت نکند تا از آزادیهایشان محروم نشوند، این فقط مشکل ایران نخواهد بود.
این مشکل به در خانه شما خواهد رسید، چون آنها آمریکا را شیطان بزرگ میدانند و هر کاری میکنند تا به آن نفوذ کنند.
این در اسرائیل شروع شده است. اینجا هم اتفاق خواهد افتاد.
این قبلاً در دانشگاهها و مداخله در انتخابات شروع شده است.
و وقتی که به سلاح هستهای نزدیکتر شوند، اوضاع بدتر هم خواهد شد.
جِی رودِرمن: حالا بیایید درباره زندگی ایرانیان در جمهوری اسلامی صحبت کنیم.
من ویدئوهای زیادی را در طول اعتراضات دیدهام، و در جریان اعتراض به حجاب، شور و شوقی را به یاد دارم.
زنانی که بدون حجاب در خیابان راه میرفتند، به یکدیگر هدیه میدادند، همدیگر را در آغوش میگرفتند و لبخند میزدند.
داستانی بود که احتمالاً شما هم آن را شنیدهاید، مردی که به عنوان یک مغازهدار در حال رقصیدن بود و آوازه رقصش در سراسر ایران پیچید.
میتوانید در مورد مردم ایران و وضعیت زندگیشان صحبت کنید؟
شاهدخت نور: بله. به دلیل اینکه آنها تحت حکومتی زندگی میکنند که بیشتر به حفظ قدرت و گسترش اسلام رادیکال علاقهمند است تا اینکه به کشور و مردم خود کمک کند تا پیشرفت کنند، آنها با چالشهای اقتصادی شدید و شرایط اجتماعی سرکوبگرانه روبرو هستند.
نیازهای اساسی مانند نان و تخممرغ برای بسیاری از ایرانیان به کالای لوکس تبدیل شده است به دلیل تورم گسترده، کاهش ارزش پول ملی، و زیرساختهایی مانند سیستمهای برق و آب که به شدت فرسوده و مربوط به زمان پدربزرگم است.
این منجر به قطع مکرر برق و کمبود آب شده است که من کمی در اینستاگرامم در مورد آن صحبت کردهام.
من مرتباً ویدئوهایی از ایرانیان دریافت میکنم که در گرمای شدید در تلاش برای ادامه کار بدون برق در وسط روز و بدون سیستم تهویه هستند.
یکی از چیزهایی که رژیم به آن اهمیتی نمیدهد و کسانی که پدربزرگم را سرنگون کردند آن را نشانهای از این میدانستند که او از واقعیت فاصله دارد، اولویت دادن به محیط زیست بود. ایرانیان اغلب شوخی میکنند که به زودی رژیم از آنها برای اکسیژن هم پول خواهد گرفت.
و اکنون، پس از دههها بیتوجهی شدید، مسائل آلودگی هوا در بسیاری از شهرها به طور خطرناکی سمی شده است.
و این واقعاً قلبم را میشکند که ببینم این وضعیت چه تأثیری بر سلامت جسمی مردم ایران گذاشته است.
فراتر از سوءمدیریت مالی، شرایط اجتماعی در ایران، همانطور که میدانید، وخیم است.
ایران بالاترین نرخ اعدام نسبت به جمعیت را در جهان دارد و پس از اعتراضات ۲۰۲۲ که با مرگ مهسا امینی آغاز شد، شاهد افزایش قابل توجهی در اعدامها بودهایم.
رژیم همچنین اقلیتهای دینی و قومی را به طور مداوم سرکوب میکند، که این خود، جو ترس و سرکوب را بیشتر میکند.
ایران همچنین بالاترین نرخ اعدام کودکان در جهان را دارد.
شما ممکن است به دلیل ترک دین اسلام، زندانی یا اعدام شوید و از تحصیل محروم شوید.
مردان و زنان مجرد از حضور با هم در مکانهای عمومی یا ابراز محبت به یکدیگر ممنوع هستند.
سگها غیرقانونی محسوب میشوند؛ آنها توسط رژیم جمعآوری و کشته میشوند.
هر کسی که علیه این دولت صحبت کند، در معرض سرکوب شدید قرار میگیرد.
زندانهای ایران اکنون پر از روشنفکران و برخی از شجاعترین و درخشانترین افراد ایران هستند، زیرا آنها از کمترین میزان حفاظت برخوردار نیستند.
حتی وکلای زندانیان سیاسی یا خانوادههایی که به دنبال پاسخی در مورد عزیزان خود هستند، به زندان انداخته میشوند.
این رژیم بدون هیچ مجازاتی این کارها را انجام میدهد و سیاستهای آنها با ضعف و تساهل غرب در قبال این دولت تشویق شده است.
جِی رودِرمن: اوضاع وحشتناکی است. شاید بتوانید کمی در مورد آزادیهایی که در زمان حکومت پدربزرگ و مادربزرگتان وجود داشت، صحبت کنید.
شاهدخت نور: حتی صحبت کردن در مورد آزادیهایی که وجود نداشت بسیار دشوار است، زیرا... پدربزرگم، مادربزرگم را اولین نایبالسلطنه زن کرد، که این او را توانمند ساخت تا در صورت بروز هر اتفاقی، تا زمان رسیدن پدرم به سن قانونی، به عنوان یک رهبر عمل کند، که برای آن زمان بسیار پیشرو بود.
قوانیی در مورد خانواده وضع شده بود که برخی از کشورهای غربی هنوز حتی امروز ندارند؛ چرا که در هر کشوری،
شما همیشه کمک چندانی برای برنامهریزی خانواده، مراقبت از کودکان و حق مرخصی در دوران زایمان را ندارید.
اما این یک اولویت بود. پدربزرگم چندهمسری و طلاق یکطرفه مردانه را ممنوع کرد.
او به مادران حق حضانت کودکان را داد. سن قانونی ازدواج را افزایش داد. حجاب اجباری توسط پدر بزرگم برداشته شد. او به زنان حق انتخاب داد که پوشش مذهبی داشته باشند یا نه. و آزادیهای دیگری هم بود که ممکن است اکنون ما در ایالات متحده آنها را بدیهی بدانیم، اما جمهوری اسلامی در سال ۱۹۷۹ همه این آزادیها را لغو کرد. زنان اولین قربانیان انقلاب ایران بودند.
ما کمی در مورد آن قبلاً صحبت کردیم، اما پدربزرگم واقعاً میخواست ایران را بر روی نقشه جهان قرار دهد و اطمینان حاصل کند که مردمش با بقیه جهان پیشرفت میکنند و نقشی فعال در اقتصاد جهانی ایفا میکنند.
و فکر میکنم چقدر حیف شد.
جِی رودِرمن: همه ما این ویدئوهای وحشتناک از زنانی که از خیابانها ربوده و به وانتها انداخته میشوند را دیدهایم.
میتوانید کمی در مورد وضعیت زنان در حال حاضر در جمهوری اسلامی صحبت کنید؟
شاهدخت نور: بله. همیشه برای من عجیب بود که چرا قبل از شروع اعتراضات مهسا امینی این موضوع بیشتر مطرح نمیشد.
ایران در شاخص شکاف جنسیتی جهانی مجمع جهانی اقتصاد در پایینترین رتبهها قرار دارد.
آنها در رتبه ۱۴۳ از ۱۴۶ کشور قرار دارند. زنان در ایران هیچ قانونی برای محافظت از آنها در برابر خشونت جنسیتی ندارند. گواه آنها در دادگاه، نصف گواه مرد ارزش دارد. آنها نیمی از ارث مردان همتای خود را دریافت میکنند.
سن قانونی ازدواج از ۱۵ و ۱۸ سال به ۹ سال پس از انقلاب کاهش یافت و بعداً به ۱۳ سال افزایش یافت. اما ازدواجهای زودتر از این سن همچنان با اجازه قاضی یا پدر مجاز است. و من فکر میکنم که احتمالاً فقط به این دلیل سن به ۱۳ سال افزایش یافت که متوجه شدند دختران ۹ ساله نمیتوانند بلافاصله باردار شوند.
زنان برای سفر یا گرفتن پاسپورت به اجازه همسر یا سرپرست مرد خود نیاز دارند.
مردان حق طلاق یکطرفه دارند، در حالی که زنان ممکن است با موانع قانونی قابل توجهی برای طلاق روبرو شوند.
آنها در محیط کار، کلاسها و فضاهای عمومی مانند سواحل، از مردان جدا میشوند.
آنها از برخی رشتههای تحصیلی و شغلهایی که رژیم آنها را نامناسب میداند، ممنوع شدهاند.
آنها از شرکت در رویدادهای ورزشی و استادیومها منع شدهاند.
نمیتوانند دوچرخهسواری کنند یا به تنهایی در ملأ عام آواز بخوانند، که این بسیار عجیب است.
زنان از هیچ محافظت قانونی در برابر قتلهای ناموسی برخوردار نیستند. اگر مجازاتی هم باشد، بسیار ناچیز است.
خشونت جنسیتی گسترده است و مرتکبین اغلب با پیامدهای ناچیزی روبرو میشوند.
تجاوز جنسی به عنوان ابزاری برای سرکوب علیه زنان معترض به طور منظم استفاده میشود، و آنها به طور مداوم توسط گشت ارشاد که قوانین مربوط به پوشش و سایر قوانین جنسیتی را اجرا میکند، تحت نظارت قرار دارند.
رژیم درگیر کارزارهای متعددی از ایجاد ترس و وحشت است، از جمله مسموم کردن دختران مدرسهای یا شلیک فعال به معترضان در چشم برای کور کردن آنها. و زنان اقلیتهای دینی با تبعیضهای بیشتری روبرو هستند، از جمله محرومیت از فرصتهای تحصیلی و شغلی. بنابراین وضعیت زنان در ایران وخیم است و اعتراضات اخیر نشان داده که زنان ایرانی حاضر نیستند سکوت کنند.
آنها علیه رژیمی که قصد دارد هویت و استقلال آنها را از بین ببرد، مبارزه میکنند.
و جهان واقعاً باید به شدت مبارزه آنها را درک کند و از این خواست برای آزادی زنان که در طول این انقلاب شنیده میشود، حمایت کند.
جِی رودِرمن: درست است. میدانید، شما قبلاً درباره نابرابری جنسیتی در جمهوری اسلامی صحبت کردهاید، از جمله در حوزه بهداشت و درمان، و با این حال شما بسیار صریح بودهاید.
مادر شما نیز درباره وضعیت سلامتی خود و تجربهاش با سرطان سینه به صورت باز صحبت کرده است.
آیا میتوانید کمی درباره وضعیت بهداشت و درمان صحبت کنید و به نظر شما اکنون وضعیت چگونه است؟
شاهدخت نور: بله، البته. مادرم در مورد زندگی شخصیاش فردی نسبتاً تودار است.
ما در واقع از آن دسته افرادی نیستیم که با راحتی در مقابل دوربین صحبت کنیم و یا به صورت طبیعی جنبههای روزمره زندگیمان را به اشتراک بگذاریم.
بنابراین، در مورد تصمیم مادرم برای به اشتراک گذاشتن این موضوع در زمانی که برای او بسیار سخت بود، بسیار فکر شده بود.
او تحقیقات زیادی درباره وضعیت بهداشت و درمان در ایران و دسترسی زنان به آن انجام داد، با صحبت کردن با زنان در داخل کشور و از طریق منابع مختلف به پزشکانی که تلاش میکنند به این بیماران مراقبت ارائه دهند یا آگاهی را در منطقه افزایش دهند، ارتباط برقرار کرد.
دلیل او برای به اشتراک گذاشتن مبارزهاش با سرطان این بود که ممکن است از این طریق بتواند به مقابله با برخی از تابوهای مرتبط با بحثهای مربوط به سلامت زنان در ایران کمک کند.
او امیدوار بود که این اقدام بتواند زنان را تشویق کند تا بیشتر در این باره صحبت کنند و آگاهی عمومی را افزایش دهند.
بسیاری از مردم با این مسئله در زندگیشان مواجه میشوند. سرمایهگذاری در بهداشت و درمان مناسب، به ویژه در مناطق روستایی، چیزی نیست که در ایران در اولویت قرار گرفته باشد، همانطور که به آن اشاره شد، حاکمان اولویتشان را در پر کردن جیبهای خود و تأمین منافعشان در گسترش اسلام افراطی از طریق تروریسم قرار دادهاند.
بنابراین، در این مناطق، هم عدم دسترسی به زیرساختها و هم فرهنگ، که در آن تابوهای زیادی در ارتباط با صحبت درباره بدن زنان وجود دارد، واقعاً شرایط را سخت کرده است. زنان در رسانهها و از طرف دولت به عنوان ابزارهای زاد و ولد یاد میشوند و چیزی بیش از این نیستند و آنها شروع به مرتبط کردن نوعی شرم با هر چیزی کردهاند که مربوط به صحبت درباره چیزی مانند سینههایشان یا سرطان سینه است.
و این چیزی بود که مادرم واقعاً میخواست تغییر دهد. او نمیخواست مردم از آن دوری کنند، زیرا این در واقع یک بیماری قابل پیشگیری است و آموزش دیدن درباره آن و نظارت بر آن چیزی است که میتواند جان افراد را نجات دهد. بنابراین، او میخواست با واژگانی که در جمهوری اسلامی تابو شناخته میشود، مقابله کند.
جِی رودِرمن: پس ما درباره چیزهای زیبایی که در ویدیوها دیدهایم، درباره نحوه تعامل مردم با یکدیگر، صحبت کردهایم. اما کمی درباره رؤیای خود برای زنان در ایران صحبت کنید.
شاهدخت نور: بله، یعنی، رؤیای من این است که آنها آزادی و استقلال بر زندگیهایشان داشته باشند، همانطور که من دارم. پس از سختیهایی که زنان ایران متحمل شدهاند و شجاعتی که نشان دادهاند، نمیتوانم به کسی فکر کنم که بیشتر از آنها این شایستگی را داشته باشد.
و میدانید، رؤیای من این است که روزی انتخابات آزاد و منصفانه در ایران برگزار شود و مردم بتوانند در انتخاب کسانی که بر آنها حکومت میکنند، یا حکومتی که واقعاً نماینده آنها باشد و برای آنها کار کند، سهم داشته باشند.
رؤیای من این است که بقیه جهان در برابر این زورگوها بایستند و اختلافات خود را کنار بگذارند و به ندای مردم ایران گوش دهند و آنها را به رسمیت بشناسند.
این رؤیا زمانی شروع به تحقق کرد که من دیدم بازیگران، موسیقیدانان، هنرمندان و دیگر افراد با سکوهای رسانهای خود وضعیت زنان ایرانی را برجسته میکنند و ویدیوهایی را که این زنان با به خطر انداختن جان خود و بسیار اوقات قربانی کردن جان خود برای انتشار آنها به جهان ارسال کردهاند، بازنشر میکنند.
بنابراین، دوست دارم ببینم که آمریکا از آنها حمایت میکند، با کاهش تحریمها یا آزاد کردن داراییهای مسدود شده، زیرا این وجوه به مردم ایران نمیرسد. آنها جیبهای معدودی که در قدرت هستند را پر میکنند و تروریسمی را که ما نیروهایمان را برای مبارزه با آن گسیل میکنیم، تأمین مالی میکنند.
و دوست دارم ببینم که آنها از مذاکره با حکومتی که مردم ایران میگویند نماینده آنها نیست، که به ما و توافقات ما با تمسخر مینگرد و ثابت شده است که آنها را نادیده میگیرد، دست بردارند.
مثال واضح، پیشرفتهای هستهای است که آنها به دست آوردهاند.
این اقدام به آنها مقبولیت میدهد. همانطور که گفتم، این یک توهین به تمام کسانی است که همچنان در مقاومت مسالمتآمیز جان خود را از دست میدهند. ما نباید آنها را به صحبت در سازمان ملل دعوت کنیم. اینها بزرگترین ناقضان حقوق بشر در جهان هستند. و اختصاص نگهبانان با دلارهای مالیات دهندگانمان برای محافظت از آنها، مسخره است. دولتها نباید اجازه بدهند آنچه رژیم انجام میدهد بدون مجازات باشد.
این نمیتواند ادامه پیدا کند. و رؤیای من این است که این به پایان برسد و ایرانیان آزاد بشوند.
جِی رودِرمن: خب، فکر میکنم ما در زمانی حساس در حال حاضر درباره جمهوری اسلامی و جهان قرار داریم و خواهیم دید که در هفتهها و ماههای آینده چه اتفاقی خواهد افتاد. من همچنین میخواهم به فعالیتهای شما برای حمایت از زنان ایرانی در خارج از کشور اشاره کنم و این که شما چه کاری برای حمایت از زنانی که در ایران زندگی نمیکنند انجام میدهید؟
شاهدخت نور: بله، فکر میکنم بسیار دشوار است تا به جزئیات زیادی در مورد برخی از کارهایی که انجام میدهم، به دلیل خطرات بزرگی که متوجه افرادی میشود که به من دسترسی دارند و آنها به جان میخرند، بپردازم.
ورود به ایران بسیار حساس و چالشبرانگیز است و کارهای زیادی برای ایجاد کانالهایی برای حل این مسئله انجام شده است.
یکی از ابتکارات، برای نمونه، زمانی که اینترنت قطع شد، تلاش برای ارسال پهپادها بود تا مردم را دوباره آنلاین کنند، تا مطمئن شویم که مردم به شنیدن داستانهای خود ادامه میدهند و دولت قادر نیست ایران را از بقیه جهان قطع کند.
اما استفاده از سکوی من برای روشن کردن مشکلات آنها، به نظر من، تا حدودی کمک کرده است تا صدای آنها به صورت جهانی شنیده شود. من میخواهم بلندگوی آنها باشم، چون آنها بهطور سیستماتیک به سکوت کشیده شدهاند و البته فکر میکنم، ما باید از این فراتر برویم. و افرادی در اینجا در ایالات متحده هستند که برای مردم ایران کار میکنند و سعی میکنند روایتهای آنها را به افراد درست در دولت برسانند و سعی میکنند سیاستهای اینجا را تحت تأثیر قرار دهند، تا سیاستگذاران ما واقعاً صدای ایرانیان را بشنوند و فقط به رژیم و نمایندگان آن گوش ندهند. اینها گروههایی مانند اتحادیه ملی برای دموکراسی در ایران هستند.
این اتحادیه ترکیبی از ایرانیان از سراسر جهان است، از هر سن و جنسیتی، بسیاری از آنها از ایران فرار کردهاند. آنهاخیلی باهوش هستند. آنها میتوانستند هر مسیری را در ایالات متحده انتخاب کنند، اما زندگی خود را به این امر اختصاص دادهاند.
من آنها را بسیار الهامبخش یافتهام و فکر میکنم که آنها گامهای مهمی در تغییر سیاست ایالات متحده برداشتهاند. همچنین، با گروهی به نام کنفرانس زنان آمریکایی ایرانی کار میکنم که کارهای زیادی برای توانمندسازی زنانی که در ایران رنج بردهاند و همچنین در قبال پناهجویان انجام میدهد، از طریق خدمات سلامت روانی و همچنین با دادن سکوهایی به آنها برای صحبت کردن درباره آنچه که در کشور تجربه کردهاند و برای آنهایی که هنوز هم در ایران هستند، تلاش میکنند تا منابعی که میتوانند به آنها دسترسی پیدا کنند را فراهم کنند.
بله، من اغلب به این فکر میکنم که زندگی من اگر در شرایط دیگری رشد میکرد چگونه میبود و احساس میکنم پیوندهای نیرومندی را با این زنان دارم، به ویژه کسانی که هم سن من هستند و فکر میکنم خیلی مهم است که مبارزات آنها را بیشتر مورد توجه قرار دهم.
جِی رودِرمن: خُب، از شما بابت تمام کارهایی که در زمینه فعالیتهای حمایتیتان انجام دادهاید، سپاسگزارم. اما بیایید به زندگی امروز شما بپردازیم و در مورد کار شما به عنوان عضو هیئت مشاوران جهانی در "آکیومِن" صحبت کنیم. چه چیزی در اهداف آنها شما را به خود جذب کرده است؟
شاهدخت نور: در ابتدا، وقتی که سخنان بنیانگذار "آکیومِن"، ژاکلین نووگراتز (Novogratz)، را شنیدم، به این مؤسسه جذب شدم. او حس عمیقی از همدلی دارد و تصمیم او برای وقف زندگیاش به بهتر کردن این جهان مرا واقعاً به یاد پدرم انداخت. کتاب او، "ژاکت آبی"، را خواندم و صحبتهایش را شنیدم و بسیار تحت تأثیر دیدگاهش قرار گرفتم.
اگر زمانی ایمان خود را به انسانیت از دست بدهید، یکی از کتابهای ژاکلین را بردارید و بخوانید؛ به شما امید خواهد داد.
ژاکلین نووگراتز: از یک سو، مردم میگویند زمان تغییر، اکنون است. آنها میخواهند بخشی از آن باشند. آنها درباره داشتن زندگی با هدف و معنای بیشتر صحبت میکنند. اما از سوی دیگر، من مردمی را میشنوم که از ترس صحبت میکنند، از حس اجتناب از خطر.
آنها میگویند: "من واقعاً میخواهم زندگی با هدف را دنبال کنم، اما نمیدانم از کجا شروع کنم".
جِی رودِرمن: خوب است که این را بدانیم.
شاهدخت نور: بله. این برمیگردد به این حس که شرایطی که در آن به دنیا میآییم، هرگز برابر نیست، اما کار برای ایجاد دنیایی که در آن همه انسانها دارای کرامت، فرصت و دنیایی عادلانهتر باشند، از اهمیت بالایی برخوردار است.
و مهمتر از همه، این امکانپذیر است. و وقتی ژاکلین صحبت میکند و دیدگاه "آکیومِن" را بیان میکند، شما واقعاً احساس میکنید که میتوانید از آن حمایت کنید و این مدل کسب و کار ممکن است موفق باشد. انگار مردم با همکاری و پذیرش این امکانها شکوفا میشوند و جهان واقعاً به افرادی نیاز دارد که مایل به بازتعریف موفقیت از طریق شمول، انصاف و کرامت باشند.
این نیاز به گِردهم آمدن دارد، نیاز به شجاعت در برابر همرنگی و گوش دادن به صداهای ناشنیده دارد تا قوانین موفقیت را بازتعریف کند. "آکیومِن"، در حال کار بر روی راهحلهای موقتی برای مشکلات حاد نیست.
اساساً، آنها در کارآفرینان کشورهای در حال توسعه که با چالشبرانگیزترین مسائل مانند محیط زیست، بهداشت و درمان، کشاورزی و مسائل زنان مواجه هستند، سرمایهگذاری میکنند و این به کمک به بیرون کشیدن این افراد از این جوامع از فقر به روشی پایدار کمک میکند و ابزارهایی را برای پیشبرد مأموریتهایشان و بالا بردن سطح جوامعشان به آنها ارائه میدهد و من معتقدم که، میدانید، این واقعاً تأثیر عمیقی دارد.
میدانید، آرزو میکنم که بتوانیم این کار را در ایران انجام دهیم. متأسفانه هنوز زیرساختها وجود ندارد، اما امیدوارم روزی این امکان فراهم شود.
و بخشی از مدل "آکیومِن" شامل ایجاد ارتباط بین دولت، جامعه مدنی و بخش خصوصی است تا بازارهایی برای ایجاد تأثیر بیشتر بسازد.
این واقعاً یک سیر فوقالعاده بوده است که در هیئت مشاوران آنها باشم و به کارهایی که انجام میدهند افتخار میکنم.
جِی رودِرمن: به نظر میرسد که این سازمان بسیار قدرتمند و مهم در دنیای ما است، با توجه به کاری که انجام میدهند. در پایان، میخواهم درباره این که چگونه از پلتفرم خود استفاده میکنید و آن را درک میکنید، بپرسم، چون شما در دو دنیای متفاوت حضور دارید.
شاهدخت نور: بله.
جِی رودِرمن: پس پلتفرم شما برای شما چه معنایی دارد؟
شاهدخت نور: این یک موقعیت عجیب است، زیرا من یک فرد تاثیرگذار نیستم. من یک شغل روزانه دارم، و این به نوعی به طور تصادفی بوده که دنبالکنندههایی به دست آوردهام و هیچ تفکر راهبردی در کار نبوده است. این فقط نوعی از فضایی است که در آن چیزهایی که برایم اهمیت دارد را پُست میکنم. و حالا که اوضاع ایران بسیار وخیم شده است، چیزی که برایم اهمیت دارد این است که صدای مردم داخل کشور، که تحت ظلم هستند را بلندتر پژواک بدهم و متأسفانه، به نظر میرسد که مردم چیزهایی را که من منتشر میکنم میبینند و من این را به عنوان یک پلتفرم برای به نمایش گذاشتن شجاعت کسانی که همچنان مقاومت میکنند و به عنوان یک سلاح علیه این رژیم میبینم که هیچ کاری جز خفه کردن و ساکت کردن مردم خود انجام نداده است. و بله، فقط جایی است که درباره چیزهایی که حالا برایم مهم هستند صحبت میکنم.
جِی رودِرمن: بله. خُب، نور، واقعاً میخواهم از شما بابت حضور در برنامه "همه چیز درباره دگرگونی" سپاسگزاری کنم. میخواهم از شما بابت فعالیتهای حمایتیتان و فعالیتهای حمایتی خانوادهتان به نمایندگی از دموکراسی در ایران و مردم ایران سپاسگزاری کنم. صدای شما بسیار مهم است، به همراه صدای پدرتان، مادربزرگتان و بقیه خانوادهتان. و امیدوارم روزی شرایط در ایران تغییر کند و کارهایی که شما انجام میدهید منجر به تغییری شود که شما بتوانید آنجا حضور داشته باشید و به این جامعه به صورت حضوری بپیوندید.
شاهدخت نور: سپاسگزارم.
جِی رودِرمن: بسیار سپاسگزارم از اینکه مهمان من در برنامه "همه چیز درباره دگرگونی" بودید و برایتان آرزوی موفقیت بیشتر دارم.